چرا مصریان فبطیان را می کشند
چند روز پیش در خبرها خواندیم که کلیسای قبطیان در مصر هدف بمب گذاری قرار گرفته و دهها نفر کشته شده اند. چند سال پیش نیز اندکی پس از رسیدن بهار عربی به مصر، و روی کار آمدن اخوان المسلمين حملاتی از این دست به قبطیان نگون بخت شده بود.
قبطیان مسیحی، ساکنان مصر پیش از ورود اسلام بودند که از دین خود روی بر نگرداندند. مصریان مسلمان نیز در واقع قبطی هستند ولی چون از فرهنگ و خط و زبانشان چیزی باقی نمانده ناچارند خود را عرب بنامند. (درست مانند کارتاژ های شمال آفریقا و به خصوص لیبی) در چنین شرایط از خود بیگانگی، ما شاهد چنین رویداد های دردناکی هستیم که دل بشریت را به درد می آورد. مصریان خود را عرب مسلمان می دانند و قبطیان را بیگانه می دانند. کلیسای آنان را در آسوان خراب کردند، اجازه ساختن کلیسا به آنان نمی دهند و ...
در ایران ما نیز خطر به وجود آمدن چنین وضعیتی وجود داشت. اکثریت مردم اسلام را پذیرفتند عده ای نپذیرفتند و به هند رفتند و عده ای نیز ماندند. تفاوت ما پارسیان با قبطیان در این است که به برکت وجود بزرگمرد طوس، حکیم فردوسی فرهنگ و زبان خود را حفظ کردیم و دچار آن بی هویتی مصریان نشدیم. از این روست که زرتشتیان را بیگانه نمی دانیم و به آنان احترام می گذاریم. در جشن های نوروز، مهرگان و سده با آنان جشن می گیریم و همدیگر را از یک تبار می دانیم.
ای کاش کسانی که بر نابودی آیین ها و فرهنگ و زبان پارسی پای می فشارند، از رویداد هایی که در مصر می گذرد پند بگیرند و به این آگاهی برسند که اگر در ایران شاهد حرکات ننگینی همچون کشتار فبطیان در مصر نیستیم به خاطر حفظ هویت فرهنگی ماست که باعث ایجاد وحدت بین همه ایرانیان با هر عقیده ای شده است.
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.