عکس روز: قهوه خانه شجاع 25/8/89

  اینجا «قهوه خانه شجاع» در بازار شهرک ماسوله است. صاحب قهوه خانه فقط به آدمهای «شجاع» اجازه ورود می دهد. این آقای بلندبالای سبیلوی قلچماق را هم که با چشمانی همچون دو کاسه خون براق شده، به عنوان نمونۀ یک آدم «شجاع» جلوی در نشانده تا مشتریانی که ادعای «شجاع» بودن دارند بدانند باید چه شکلی باشند تا اجازه ورود بیابند. به عبارتی آقایان «مینیاتوری» و «صورت دوتیغه کرده» و یا «مو رنگ کرده» را هر چند هم که «شجاع» باشند راه نمی دهد.

یادی از آن روز بم  5/10/88

   امروز پنجم دیماه است و مصادف است با سالگرد زمین لرزه سال ۸۲ بم. در فاصله دوم تا پنجم دی ماه 82 فرصتی دست داد تا برای اولین بار به استان کرمان بروم. در آن سفر یکی از تلخ ترین خاطرات من از مسافرت هایم رقم خورد زیرا درست در بامداد آخرین روزی که در کرمان اقامت داشتم و به عبارتی فردای روزی که ...                 دنباله ...

ادامه نوشته

نماد شهر اهواز  27/12/87

برای دیدن اندازه بزرگتر، روی عکس کلیک کنید  روز 24 آبان ماه امسال (87) در بلوار شرقی کارون قدم می زدم که این صحنه توجه مرا جلب کرد.  در ابتدای راه پله ای که به ایستگاه بلم ها منتهی می شود، جوانی نشسته بود و  روی یک برگ کاغذ تصویری از پل معلق کارون، این نماد پر آوازه شهر اهواز می کشید. معمولاً وقتی که از این بلوار می گذرم صحنه های زشت قلیان کشی جوانانی که با تنباکو های چندش آور "معسله" به جان ریه های خود می افتند، آزارم می دهد. به همین دلیل کار این جوان به دلم نشست. نامش را پرسیدم. "محسن حیدرشناس" بود. دانشجوی رشته معماری جهاد دانشگاهی.