دلتان برای «اون» ها نسوزد
حکایت «عمو سیف الله»
از وقتی که پرونده دزدی و ارتشا و فساد در شرکت های برق منطقه ای خوزستان و سازمان آب و برق خوزستان گشوده شده، با اظهار نظر های گوناگونی روبرو شده ایم. بعضی ها شادمانند، بعضی ها باور نمی کنند و بعضی ها ... دنباله ...
از حدود دو ماه پیش ولوله عجیبی در شرکت برق منطقه ای خوزستان حاکم شده بود و به دنبال آن بازار شایعات نیز داغ شده بود ولی دیری نپایید که این شایعات به حقیقت پیوست. برکناری مدیرعامل پیشین و انتصاب مدیرعامل جدید، ناپدید شدن یکباره دو تن از معاونین و چند نفر از مدیران شرکت و به دنبال آن منصوب کردن جانشین برای آنان جای هیچ شک و شبهه ای باقی نگذاشت که ...
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.