تحقق یک آرزو
از حدود
دو ماه پیش ولوله عجیبی در شرکت برق منطقه ای خوزستان حاکم شده بود و به دنبال آن
بازار شایعات نیز داغ شده بود ولی دیری نپایید که این شایعات به حقیقت پیوست.
برکناری مدیرعامل پیشین و انتصاب مدیرعامل جدید، ناپدید شدن یکباره دو تن از
معاونین و چند نفر از مدیران شرکت و به دنبال آن منصوب کردن جانشین برای آنان
جای هیچ شک و شبهه ای باقی نگذاشت که آن حضرات غایب از نظر، در بند عدالت
گرفتار شده اند. حال دیگر شور و شعفی خاص در دل کارکنان که از فساد و
تباهی حاکم بر شرکت به جان امده بودند، به وجود آمده بود و همه این ماجرا
را با آب و تاب برای همدیگر تعریف می کردند.
اگر چه کسی در کج روی بازداشت شدگان تردید نداشت ولی در این میان کمتر کسی بود که فکر دخالت آقای معین پور، مدیرعامل پیشین را در این کج روی ها به دل راه دهد ولی از حق نباید گذشت که همگان مسامحه و عدم قاطعیت و صلابت او در برخورد با این مفاسد را منکر نمی شدند. من نیز از دیرباز بر این عقیده بوده و هستم و در این مورد مطلبی در تاریخ 25/12/91 در این وبلاگ نوشته ام. شاهد دیگر این ادعای من نامه سرگشاده ای است که در تاریخ 19/11/88 به آقای معین پور نوشته بودم و متن آن را در این وبلاگ موجود است. در آن نامه من پیش بینی امروز را کرده بودم و اگر فرصت خواندن آن نامه را ندارید، در زیر بخش هایی از آن را می نویسم:
*****************
( جناب مدیرعامل متأسفانه ما شاهد هستیم که در این یک ساله تلاشی در جهت تغییر مسئولیتها نکرده اید و حتی اگر مدیر ناشایسته ای وجود داشته باشد، در صورتی که شما ناچار نباشید اقدامی در جهت تغییر آن نمی کنید.)
( در این شرایط دیگر چه جای صحبت از قاطعیت باقی می ماند؟ اگر قاطعیتی در شرکت باشد در وجود پر شوکت معاونت مالی و پشتیبانی شرکت است و بس!!)
( آقای مدیرعامل این انتصابات نابجا تصادفی صورت نگرفته. اینها معلول ساختار پلیدی است که این شرکت از سازمان آب و برق خوزستان به ارث برده است.)
( آقای مدیرعامل ما از شما انتظار داشتیم که این ساختار نامیمون را فرو ریزید و طرحی نو در اندازید. این کار از احداث دهها پست و خطوط فشار قوی و ضعیف واجب تر است. دریغا که این پنج روزه عمر اعتباری ندارد و من نمی دانم که ما آن روز را خواهیم دید که کسی پیدا شود و این کار را بکند یا نه؟)
قرن‌ها بايد كه تا از لطف حق پيدا شود بايزيدي در خراسان، يا اويسي در قرن
*******************
در آن روز انتظار داشتم که آقای معین پور نقش «بایزید خراسانی» یا «اویس قرنی» را در این دوران بازی کند ولی افسوس که اینچنین نشد ولی خدا را شکر که نمردیم و دیدیم که آزادۀ سرافرازی پیدا شد و این نقش را بازی کرد. خداوند پشت و پناهش باد.
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.