هر جا میرم یک «اون» می بینم
باور کنید مدتها بود که به «اون» فکر نمی کردم و تصمیم داشتم که دیگه پا توی کفشش نکنم ولی هر کار می کنم نمیشه که نمیشه. چند روز پیش یک اتفاقی برام افتاد که یکباره «اون» اومد جلوی ... دنباله ...
باور کنید مدتها بود که به «اون» فکر نمی کردم و تصمیم داشتم که دیگه پا توی کفشش نکنم ولی هر کار می کنم نمیشه که نمیشه. چند روز پیش یک اتفاقی برام افتاد که یکباره «اون» اومد جلوی ... دنباله ...
هر چی که به سر این مردم حرف گوش نکن میاد حقشونه. در آذرماه گذشته خبردار شدم که مؤسسه ای تصمیم داره یک گردهمایی «دره نوردی» برگزار کنه من همون موقع مطلبی با عنوان «حق اون را خوردند» نوشتم و گوشزد کردم که حرمت شکنی نکنن و ... دنباله ...
عجب عالمی دارند «اون» ها. چندی پیش یکی از دوستان «اون» مرا دید و شروع کرد به سرزنش و ملامت کردن من. که تو با «اون» چه کار داری؟ چرا در وبلاگت از «اون» بد می نویسی؟ تو با این کارها فقط خودت را اذیت می کنی و ... دنباله ...
"از نظر انسانها، سگ ها حیوان هایی باوفا هستند اما از نظر گرگ ها، سگ ها همان گرگ هایی بودند که تن به بردگی دادند تا در آسایش زندگی کنند!" «ارنستو چه گوئه وارا»
این روزها جمله بالا را جا به جا می بینیم. به راستی که جمله با معنی و زیبایی است. ولی برای من عجیب این است که چرا جملات زیبا را حتماً باید آدمهای مشهور بگویند تا ... دنباله ...
هر چه که ما می خواهیم بر اعصابمون مسلط باشیم، نمیشه. آخه مگه میذارن این بی انصافها؟ حق خوری تا کی؟ بی عدالتی تا چند؟ حرمت شکنی تا کجا؟ به این پوستر نگاه کنید. یک عده که نام خودشونو گذاشتند «پیشگامان» اومدن و ... دنباله ...
این مطلب رابه مفتی نوردان عزیز!! به خصوص «اون» ونوچه های مفلوکش تقدیم می کنم.
اگر مایلید که یک پرس غذای مفت همراه با یک دسر «» در رستورانی بسیار زیبا با دیدگاهی شگفت انگیز، میل نمایید، می توانید از این فرصت استثنایی استفاده کنند. تنها شرطش این است که «شجاع» باشید. دنباله ...
چند روز پیش نزد یکی از مسئولین ورزش شرکت بودم که صحبت از مفتی نوردان پیش آمد. طرف از یکی از مفتی نوردان گله مند بود و می گفت که من می خواستم فلانی را با هزینه شرکت به صعود سراسری وزارت نیزو در کرمانشاه اعزام کنم اما او نپذیرفت ولی بعد خبردار شدم که «اون» همراه گروه سازمان آب و برق به کرمانشاه ... دنباله ...
در زمانی که من صفحه «من و اون» را به این وبلاگ اضافه کردم یک توضیح مختصری نوشتم و در آن شرح دادم که منظورم از «اون» ها چه کسانی هستند. ولی باز هم می بینم که هنوز کسانی در تشخیص ... دنباله ...
هفته پیش تا توانستم به «اون» ها خندیدم!! جای شما خالی آی خندیدم. آی خندیدم ... ماجرا از این قرار بود که در روز پنجم خرداد ماه جاری ... دنباله ...
تقریباْ همه آنچه را که ما در اینترنت داریم از این عکس داریم!! این را در سال ۸۳ با یک تکنیک قدیمی عکاسی گرفتیم. نه قصد توهین به کسی را داشتیم و نه ... دنباله ...
پیش از هر چیز باید بگویم که نوشته هایم در این بخش از وبلاگ، مایه شرمساری من است. نه با سن و سال من مناسبتی دارد و نه با شخصیت اجتماعی من. ولی چه کنم وقتی که کسانی همه مرزهای فرومایگی و دنائت را در می نوردند و هر آنچه می توانند در مورد من لجن پراکنی می کنند؟ و باز چه کنم که از دیرباز عادت کرده ام که زیر دین کسی نمانم و به هر کس در خور کارش، پاسخی مناسب دهم.
در گفتارهای این بخش از شخصیتی با نام «اون» یاد می کنم. «اون» شخصیتی است مجازی و فرضی که نمادی است از همه ناراستی ها، ریاکاری ها و هر آنچه که به آن ناهنجاری اجتماعی می گوییم. بی شک شما نیز در پیرامون خود «اون» هایی را می شناسید. هدف من از نوشتن این گفتارها و به کار گیری این نماد، شناساندن دغل ها و دغلکاری های آنان نیست زیرا که همگان هشیارند و «اون» ها را می شناسند. هدف من این است که «اون» ها بدانند که ما آنها را می شناسیم و کارهای زشتشان بر کسی پوشیده نیست. باشد که شرم نمایند. در نوشته هایم نیز از ادبیات متفاوتی استفاده می کنم. به این امید که لبخندی بر لبان شما بیاورد و به پاس آن لبخند، خطاهای مرا ببخشید.