از مصادیق مفتی نوردی «اون» ها 31/3/90
چند روز پیش نزد یکی از مسئولین ورزش شرکت بودم که صحبت از مفتی نوردان پیش آمد. طرف از یکی از مفتی نوردان گله مند بود و می گفت که من می خواستم فلانی را با هزینه شرکت به صعود سراسری وزارت نیزو در کرمانشاه اعزام کنم اما او نپذیرفت ولی بعد خبردار شدم که «اون» همراه گروه سازمان آب و برق به کرمانشاه رفته است.
من تعجب می کنم که با وجود دلایل محکمی که همواره در باب مفتی نورد بودن «اون» ها آورده ام، هنوز بعضی ها در این مدعا شک دارند و فکر می کنند که بنده از روی بدخواهی، حسادت و یا شوخی این حرفها را می زنم. این بار با تحلیل همین ماجرای بالا، ادعای خودم را به شما ثابت می کنم و در صورت بی اساس بودن ادعای خود، به شما حق می دهم که انگشت خود را محکم در چشم من فرو کنید. این شما و این هم تحلیل این حقیر:
-
شرکتهای ما معمولاً هر کوهنورد را یک بار در سال به صعودهای سراسری اعزام می کنند.
-
برای اعزام کوهنوردان به استانهای نزدیک از وسایل حمل و نقل زمینی مانند مینی بوس استفاده می شود و برای مسافتهای دورتر از هواپیما.
-
در اعزام با هواپیما به تعداد نفرات، بلیط خریداری می شود و مفتی نوردان نمی توانند به هواپیما آویزان شوند ولی در اعزام با مینی بوس معمولاً جای خالی برای دو سه نفر مفتی نورد وجود دارد به همین خاطر «اون» ها از این سهمیه!! نهایت استفاده را می نمایند.
-
اگر یکی از «اون» ها از این سهمیه مفتی نوردی استفاده کرد، چون نامش به طور رسمی در هیچ سندی درج نمی شود، در اعزامهای بعدی می تواند ادعا کند که من امسال به هیچ صعودی اعزام نشده ام و حق دارم که یک بار اعزام شوم.
با توجه به موارد بالا می بینیم که در سالهای اخیر در اعزامهایی که با مینی بوس صورت می گیرد، همواره دو سه نفر از «اون» ها به مینی بوس سازمان آویزان می شوند و این در حالی است که شرکت و یا سازمان رسماً از بعضی هایشان دعوت کرده که در این برنامه شرکت کنند ولی آنها با تعالیم عالیه ای که از سر سلسله «اون» ها گرفته اند علی الظاهر ناز می کنند و از شرکت خودداری می کنند ولی به صورت زیر آبی می روند. جالب است که سرسلسله «اون» ها برای نظارت بر حسن اجرای آموزه های مفتی نوردی خود و دادن روحیه و تشجیع مفتی نوردان، خود نیز شخصاً آنان را همراهی می کند. «اون» ها فکر می کنند که هیچکس متوجه این زرنگ بازی آنان نمی شود که باید خدمتشان عرض کنم: ما می شناسیمتان. ... خودتونید!!
حال این شما و این چشم نا قابل من!! اگر در درستی این ماجرا ها شک دارید می توانید با یک پرس و جوی ساده به صحت و سقم آن پی ببرید. اگر خلاف آن ثابت شد و یا اگر فکر می کنید که مو لای درز هر کدام از بند های تحلیل من که در بالا با رنگی متفاوت نوشته ام می رود، انگشت خود را ابتدا روی آن مورد نادرست بگذارید و بعد با شدت هر چه تمام تر در چشم بنده فرو کنید.
مفتی نوردی واکسن ندارد، درمان ندارد، ولی واگیر دارد و پیشگیری از آن سخت دشوار است.
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.