چگونه آدم «اون» می شود؟ - 1 18/3/90
در زمانی که من صفحه «من و اون» را به این وبلاگ اضافه کردم یک توضیح مختصری نوشتم و در آن شرح دادم که منظورم از «اون» ها چه کسانی هستند. ولی باز هم می بینم که هنوز کسانی در تشخیص «اون» ها دچار مشکل می شوند. از این روی تعدادی از استاندارد های «اون» ها را با ذکر مثال می نویسم تا معیاری باشد در تشخیص آنها.
-
«اون» ها کسانی هستند که مانند هر انسان دیگری خواهان ترقی و پیشرفت هستند ولی اسباب آن را ندارند و یا به عبارتی استعداد و توانایی آن را ندارند. بنابراین برای پیشبرد اهداف خود لاف می زنند، حقه بازی می کنند، دروغ می گویند، زیرآب می زنند، ترور شخصیت می کنند و کوشش می کنند که برای خود شخصیتی مثبت ولی دروغین بسازند و در یک کلام در پی کسب یک هویت عامه پسند هستند.
-
«اون» ها وقتی که ببینند در به دست آوردن پست و مقام راه به جایی نمی برند، خود را نخود هر آش می کنند و وانمود می کنند که در آن زمینه علامه دهر هستند ولی همان طور که گفتم اسباب آن کار را ندارند. مثلاً ادعا می کنند که اسطوره کوهنوردی هستند ولی به جای آن که خدمتی به کوهنوردی و دوستداران آن کنند، آنها را از کوه فراری می دهند و تلاش می کنند که زیرآب همه کسانی را که از خودشان بیشتر می دانند و توانا تر هستند بزنند و از عده ای مفتی نورد بی مایه همچون خودشان قهرمان بسازند. «اون» ها دیده اند که در کوهنوردی همکاری وجود دارد ولی این همکاری را این طور معنا می کنند که دیگران باید اسباب و آذوغه کوهشان را حمل کنند و به خود زحمت حمل یک کوله را نمی دهند. «اون» ها شنیده اند که کوهنوردان طبیعت را با مواد زائد آلوده نمی کننند ولی به جای آن که زباله خود را با خود حمل کنند، آنجا هم حقه بازی ذاتی خود را بروز می دهند و زباله های خودشان را زیر بوته و یا سنگی پنهان می کنند و به هموردان!! خود نیز توصیه می کنند که همین کار را بکنند.
-
«اون» برای اینکه از رقبای خود عقب نماند، به جای آنکه به دنبال کسب مهارت های نداشته خود برود و یک هنری از خود نشان بدهد، مثل کودکان تنبل تقلب می کند و کارهای دیگران را به نام خودش جا می زند. مثلاً وقتی می بیند که رقیبش ذوق عکاسی دارد و عکسهایش مورد توجه دیگران قرار می گیرند، نمی رود عکاسی یاد بگیرد و عکسهای دیگران را به نام عکسهای خودش جا می زند و نام خودش را با عنوان دو پهلوی «تهیه کننده» زیر آنها می نویسد!! «اون» نمی داند که عکسهای دیجیتال یک (Header) دارند که تمام جیک و پوک عکس از جمله مدل دوربین و ... در آن درج شده و به راحتی آن حقه باز را رسوا می کنند. و وقتی از او می پرسند: خوب آقای تهیه کننده تو که چنین دوربینی نداری و این عکسها را نگرفته ای، چطور آنها را تهیه کرده ای؟ می گوید که شخص دیگری گرفته و من آنها را اسکن کرده ام!! و بالا برده ام و پایین آورده ام و چنین و چنان کرده ام. ببینید که یک انسان سالخورده چقدر باید «اون» باشد تا خود را چنین مضحکه خاص و عام کند به طوری که دیگران این حرکت کودکانه او را نقل مجلس کنند و بگویند: «اون» دیــــــجیـــــــــــتالش کجا بود؟
این قصه سر دراز دارد. حکایت همجنان باقیست ...
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۳/۱۸ ساعت 10:46 توسط علی اکبر قلمی
|
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.