یادی از آن روز بم 5/10/88
امروز پنجم دیماه است و مصادف است با سالگرد زمین لرزه سال ۸۲ بم. در فاصله دوم تا پنجم دی ماه 82 فرصتی دست داد تا برای اولین بار به استان کرمان بروم. در آن سفر یکی از تلخ ترین خاطرات من از مسافرت هایم رقم خورد زیرا درست در بامداد آخرین روزی که در کرمان اقامت داشتم و به عبارتی فردای روزی که از بم دیدار داشتم، زمین لرزه غم بار بم روی داد.
در ساعت رویداد زمین لرزه من در کرمان (180 کیلومتری بم) بودم روز جمعه ساعت 5:30 بامداد با تکانهایی همچون تکانهای کودکان در گاهواره از خواب بیدار شدم. دقایقی از پنجره طبقه پنجم هتل که بر قسمت بزرگی از شهر اشراف داشت به بیرون نگاه کردم حرکت غیر عادی و یا عبور آمبولانسی را ندیدم. با خود گفتم اگر کانون زمین لرزه در همین نزدیکی باشد که به خیر گذشته ولی اگر در دوردست باشد بالطبع شدت آن بیشتر بوده و ویرانی بسیاری را درپی خواهد داشت. از همان لحظه تلویزیون را روشن کردم و گوش به زنگ خبر بودم تا بالاخره شنیدم آنچه را که دوست نداشتم بشنوم: کانون زمین لرزه در بم بوده یعنی همان جائی که 17 ساعت پیشتر آنجا را ترک کرده بودم.
دیروز (پنجشنبه) از دیدن ارگی که سالها آرزوی دیدنش را داشتم خیلی لذت بردم. خوانده بودم که آنجا، روزگاری صحنه آخرین مقاومتهای یکی از افتخارات تاریخ ایران یعنی لطفعلیخان، سردار دلیر زند بوده ولی در عین حال نگرانی عجیبی بر من حاکم بود چون شب پیش شنیده بودیم که در بم زمین لرزه خفیفی رخ داده انگار بوی مرگ را در کوچه های ارگ حس می کردم حتی به یاد دارم که وقتی از کوچه یا محل مسقفی عبور می کردیم به دوست و همکارم آقای «چمن گل» که همراهم بود می گفتم از اینجا سریع بگذریم و توقف نکنیم.
ظهر آن روز (جمعه) بلیط برگشت داشتیم و بعد از ظهر وقتی که در مهمانسرای تهران بودم دیدم تلویزیون روشن است و چهره معصوم شادروان ایرج بسطامی را در حال خواندن آواز نشان می دهد. با زیرنویسی که دقیقاً یادم نیست ولی مضمون آن چنین بود: «ایرج بسطامی یکی از حادثه دیدگان زمین لرزه بم» و لحظه به لحظه اخبار بیشتری از مصیبت های وارد شده در بم پخش می شد. چیزی که اندوه مرا بیشتر می کرد خونگرمی و مهمان نوازی مردم آن خطه بود. در مدت سه شبانه روزی که در کرمان و اطراف آن از جمله بم بودم حتی یک مورد پیش نیامد که از دست کسی آزرده شوم.
در سفرم به بم عکسهائی از ارگ بم گرفته بودم که در واقع آخرین عکسهای برقراری ارگ بم هستند. بعضی از آنها را در اینجا نشان می دهم و توضیحاتی در باره آنها می نویسم.
تصاویری از کوچه های ارگ بم و تاریخه ای که روی یکی از دیوارها نصب شده بود
نمائی از بلند ترین بخش ارگ که در واقع بخش حاکم نشین آن بوده. در عکس سمت چپ دروازه و برج و باروی این بخش نشان داده می شود.
عکسهائی از مسجد جامع ارگ و عمارت چهارفصل
در دو عکس سمت راست، اسطبل و سربازخانه ارگ نشان داده می شود. در عکس
سمت چپ باروی این ساختمان و نمای اطراف آن دیده می شود.
دو عکس سمت راست سرباز خانه ارگ که در وسط آن آب انبار قرار دارد دیده می شود. در عکس سمت چپ ساختمانهای سربازخانه و اسطبل و خانه امیرنظام دیده می شود که به هم مرتبط بوده اند.
عکس سمت راست یک ساختمان ارگ را که برای کاربری اداری بازسازی شده نشان می دهد و در عکس وسط گوشه ای از ارگ و در عکس سمت چپ بخش وسیعی از ارگ و در بیرون آن
قسمتی از شهر بم پیش از ویرانی دیده می شود.