چندی پیش در مطلبی، تصدی مدیر عاملی شرکت را به آقای مهندس معین پور تبریک گفته بودم و نسبت به مخاطراتی که این گونه مناصب برای اعتبار و پیشینه آدمی دارد هشدار داده بودم. این هشدار را سربسته گفته بودم. گاهی اوقات وقتی که انسان در کوران انجام کاری قرار می گیرد، ممکن است متوجه روی دادن بعضی اتفاقات نشود. مثلاً ممکن است غافل شود از اینکه چشمهای بسیاری مراقب رفتار او هستند و فکر کند کسی متوجه کارهای ناصواب او نمی شود. به پاره ای از اشتباهاتی که پیشینیان کرده اند اشاره می کنم باشد که مفید واقع شود. "فاعتبروا یا اولی االابصار".

  آقای مدیرعامل، متأسفانه در مملکت ما سیستم کارآمدی برای ارزشیابی عملکرد کارکنان و به خصوص مدیران وجود ندارد. واضح تر بگویم. مدیران در رده های استانی عملاً فقط در برابر وزیر مربوطه ملزم به پاسخگویی هستند و وزرا نیز کاری به کار رضایتمندی پرسنل و ارباب رجوع ندارند بنا براین بستگی به وجدان آنان دارد که در حیطه مدیریت خود برای پرسنل و مردم و مملکت دلسوزی کنند و یا نکنند. آن چه ملاک است گزارشات آماری و نمودار های زیبا است که امروزه به کمک تکنولوژی نوین، تهیه آنها کاری آسان است. همه ما شواهد زیادی از این موارد دیده ایم و متأسفانه به دلیل ترس از "عواقب" لب از سخن فرو بسته ایم در حالی که آنان که باید بترسند خائنینی هستند که منافع شخصی خود را مقدم بر مصالح ملی و مملکتی می دانند و با سوء استفاده از این ترس بی دلیل ما بی مهابا هر آنچه می خواهند می کنند نه ما که هر چه می گوییم از سر درد است و دلسوزی برای این آب و خاک و مردم ستم دیده آن.
                    مرد را دردی اگر باشد خوش است       درد بی دردی علاجش آتش است
 
  آقای مدیر عامل، ادعا می شود که در استانها، مدیران به اصطلاح "پروازی" به کار گرفته نمی شوند ولی یک مدیر عامل بومی می تواند نعل را وارونه بزند و خودش اینجا باشد و خانواده خود را به تهران بفرستد و امور مسافرت شرکتش را وادار کند که به حساب این ملت محروم همه روزه چهار بلیط رفت و چهار بلیط برگشت تهران به نامش خریداری کنند (که به نرخ روز می شود روزانه در حدود سیصد هزار تومان.) فقط به خاطر آنکه در هر ساعت از روز که اراده کند، چه در تهران باشد و چه در شهرستان، در رفت و آمدش کوچکترین اختلالی صورت نگیرد.

   آقای مدیرعامل، یک مدیرعامل می تواند گذشته خود را فراموش کند که وقتی می خواست از روستایش تا شهر برود پشت وانت و یا تراکتور هم می نشست و بعد از رسیدن به قدرت هنگام سر زدن به ولایتش دو اتوموبیل با دو راننده همراه خود ببرد. یکی برای باز گرداندن خودش و دیگری برای اینکه در ولایت بماند و به خانواده اش که در آنجا مانده اند سرویس بدهد.

  آقای مدیر عامل، یک مدیر عامل گاهی اوقات آن قدر دستش باز است که می تواند مایحتاج روزانه و یا اسباب و اثاثیه خانه اش را هم با پول شرکت بخرد. مثلاً همین دستگاه تصفیه آبی را که حتی کم درآمد ترین کارگران ادارات با پول خود برای حفظ بهداشت خانواده خود می خرند، می تواند به حساب شرکت تهیه کند و به خانه ببرد و جمعدار اموال  بینوای شرکت هم هر چه توی سر و مغزش بزند راه به جایی نبرد!!

  آقای مدیرعامل، اگر در شرکت، رستوران جهت صرف غذای پرسنل وجود داشته باشد و رستوران جداگانه ای نیز برای مدیران وجود داشته باشد، یک مدیرعامل می تواند هیچکدام را قابل نداند و ماشین و راننده ای را که از صبح تا شب برای انجام کارهای شخصی به کار گرفته، همه روزه به رستوران لوکس ترین هتل شهر بفرستد تا غذای ناهار اسپیشال او را برایش بیاورد.

  آقای مدیرعامل، در بعضی مواقع پیش می آید که یک نفر از اعضای خانواده یکی از  نورچشمی های مدیرعامل، که در شهری دیگر اقامت دارد، در دانشگاهی در نزدیکی قلمروآن مدیرعامل قبول شود. در این گونه موارد آن مدیرعامل مهربان و مردمی می تواند آن نورچشمی را تا پایان تحصیل دردانه اش، به جایی در شرکت تحت مدیریتش که نزدیک آن دانشگاه باشد، منتقل کند و یک خانه سازمانی هم به او بدهد و یک ماشین و راننده هم در اختیارش بگذارد تا والاگهر او را در روز هایی که کلاس دارد در قالب مأموریت اداری به شهرستان محل دانشگاهش برساند و بعد برگرداند. خوب چه اشکالی دارد؟ دنیا که به آخر نمی رسد. دوستی را گذاشته اند برای این جور مواقع.

  آقای مدیرعامل، یک مدیرعامل می تواند در عین حال که این کارهای خلاف را می کند، در برخورد های روزمره با پرسنل همه گونه بی احترامی و پرخاشگری هم بنماید (همانگونه که کدخدایان روستاها با رعیت می کردند) و نیز می تواند به بهانه صرفه جویی و رعایت کردن صرفه و صلاح دستگاه، سخت ترین شرایط  را برای پرسنل تحت مدیریتش به وجود آورد و از این بابت مورد تشویق هم قرار گیرد.

  آقای مدیرعامل، یک مدیرعامل می تواند همه این کارها را بی هیچ ترس و واهمه از حسابرسی، با صلابت و فراغ بال انجام دهد. در مرکز هم گوش تا گوش خبردار نمی شود. شما تابحال دیده اید که روزی کسی را به میان پرسنل و یا ارباب رجوع بفرستند و در مورد عملکرد مدیرعاملی تحقیق و تفحص کنند؟ همان طور که گفتم آنها فقط به گزارشات و نمودارها و نشریات داخلی شرکت ها و مخصوصاً در سالهای اخیر به محتوای وب سایت شرکت ها اکتفا می کنند و بسیار پیش آمده که مدیرعاملی با وجود انجام همه این کارهایی که برشمردم، بارها مورد تشویق و قدردانی هم قرار گرفته!!

  آقای مدیرعامل، در تمام موارد بالا کلمه "می تواند" را به کار بردم. نگفتم که همه، این کارها را می کنند و یا باید بکنند. بیشتر از اینها را هم می توانند انجام دهند. با این همه کسانی هم بوده اند که چنین نکردند و دلسوزانه خدمت کردند. من برای شما نیز آرزو می کنم که خداوند به شما کمک کند تا کسی باشید که همه بگویند او کسی است که می تواند همه این کارها را بکند و نمی کند. چون اعتقاد دارم که گوهر این کار را دارید.