مدیریت پلیسی 14/10/88
در اولین ماههای تشکیل شرکت برق منطقه ای خوزستان،جلساتی تحت عنوان "جلسه وصول مطالبات" تشکیل می شد. در همان اوائل کار متوجه شدم که ترکیب اعضای آن جلسه با ترکیب متعارف آن که از سالها پیش در سازمان آب و برق خوزستان تشکیل می شد تفاوت دارد. این جلسات از سالهای دهه 60 به ابتکار مدیرعامل کارآمد و با درایت وقت، آقای دکتر حبیب امین فر و در پی تشکیل کمیته وصول مطالبات شکل گرفت. دکتر امین فر نفراتی را برای عضویت در این کمیته انتخاب کرده بود که:
"برای بالا بردن میزان وصولی و رفع موانع وصول مطالبات می توانستند راهکار های مناسب ارائه دهند."
ولی مدیریت ضعیف شرکت ما که از درک فلسفه وجودی این کمیته عاجز بود، اعضای آن را از بین کسانی انتخاب کرد که:
"برای بالا بردن میزان وصولی و رفع موانع وصول مطالبات چندان مؤثر نبودند ولی در صورت وصول شدن مطالبات، در نحوه جمع آوری و اعمال حساب روی آنها تبحر و تخصص داشتند."
-
وقتی که قرار باشد در شرکت افرادی بدون داشتن شایستگی و تجربه و بار علمی لازم در مناصب مدیریت قرار گیرند،
-
وقتی که قرار باشد این افراد که بدین گونه بر سر کار می آیند بخواهند از تسهیلات و امتیازاتی استفاده کنند که شرایط آن را دارا نیستند و لازم شود ضوابط و آیین نامه ها زیر پا گذاشته شوند،
-
وقتی که قرار باشد مسئولین بعضی از واحدهای خدماتی شرکت، خدماتی فراتر از آنچه مقررات می گوید به بعضی از صاحب منصبان و در بعضی مواقع به بستگان آنها بدهند،
مسلماً اعتراضاتی را در بین کارکنان به دنبال خواهد داشت. در این صورت باید یک مدیریت پلیسی بر شرکت حاکم کرد و مدیر حراست را مانند شمشیر داموکلوس بالای سر کارکنان نگاه داشت تا آنها بدانند با چه کسی طرف هستند. به این ترتیب است که در جای جای شرکت و در تمامی جلسات می بایست چهره این مقام امنیتی در جلوی چشم کارکنان باشد تا آنها حساب کار خود را بکنند.
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.