جند ماه پیش، در میان نظراتی که خوانندگان وبلاگم می نویسند با نظراتی مواجه شدم که از سوی شخصی با نام مستعار شاهد نوشته می شد. این شخص بعد از اندک زمانی اعلام کرد که خودش وبلاگی با نام «زبل خان» راه انداخته و به قول خودش به مسائل سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای می پردازد. آن هم چه پرداختنی!! خلاصه هرچه از دهانش در آمد به هر که خواست گفت. متأسفانه انگشت اتهام بعضی ها به سوی من دراز شد که لابد این وبلاگ هم کار "قلمی" است. متأسفانه درک علمی و اجتماعی و درایت این "بعضی" ها در همین حد است. این ها با خود فکر نکردند که من که خودم یک وبلاگ علنی دارم و اسم و رسم خودم را در آن نوشته ام و حتی عکسم را هم در آن قرار داده ام چه نیازی به ساختن این وبلاگ دارم؟ لابد فکر می کنند که از نوشتن بعضی چیز ها می ترسیدم. باید بگویم که بنای کار من بر این است که نه به کسی توهین کنم و نه دروغ بگویم و بر این اساس ترسی از کسی ندارم و چیز نا نوشته ای از حرفهایم باقی نگذاشتم که به دلم بماند و برای این کار هم بهای گزافی پرداخته ام. دیگر از چه چیز بترسم؟ مگر "دکتر صالحی" و مقام امنیتی اش جناب "حیدری" کار نکرده ای در ضدیت با من باقی گذاشته اند که من از انجام آن بهراسم؟ مطمئن هستم که اگر کار دیگری از دستشان بر می آمد دریغ نمی کردند و دقیقاً این یکی از موارد سوء مدیریت آنان بود چون هر کسی می داند که شما اگر بخواهید بچه تان را هم تنبیه کنید همه چیزهایی را که به او داده اید نباید یکجا از او بگیرید. لااقل یک چیز را باقی بگذارید که آن بچه به خاطر از دست دادنش بترسد ولی متأسفانه آنها این نکته را رعایت نکردند. در جواب یک جمله می گویم: به قول مولانا: "من تیغ رویارو زنم" اینگونه نوشتن در مرام من نیست.


  آری عزیزان برادر!! از قدیم گفته اند "کلوخ انداز را پاداش سنگ است". وقتی که آنها حرفهای مرا که با اسم و رسم بیان کردم بر نتافتند و با من آن گونه برخورد می کنند، کسان دیگر مارگزیده می شوند و از ریسمان سیاه و سفید می ترسند و اینگونه می نویسند. آنها باید از این بترسند که "زبل خان" های دیگری از راه برسند. (باش تا صبح دولتت بدمد --- کاین هنوز از نتایج سحر است) فرض کنید که بتوانید قلم مرا بشکنید. با دیگران چه می کنید؟ مگر این چیزهایی را که "زبل خان" نوشته دیگران نمی گویند. باور کنید هرگاه دوتا از کارکنان شرکت ما پس از مدتی به هم می رسند و یکی بگوید "چه خبر؟" در بیشتر مواقع دیگری بلافاصله شروع می کند به گفتن حرفهایی شبه حرفهای "زبل خان" منتها با چاشنی چندین کلمه رکیک دیگر. (حتی آن کسانی که در پیش روی شما مجیزتان را می گویند.) شما آنقدر شیفته تملق دون صفتان هستید که به آنها پر و بال می دهید تا دیگران را وسوسه کنید تا راه آنها را بپیمایند. ولی اگر کسی کوچکترین انتقادی کرد فوراً برایش شمشیر می کشید. روزگاری را که دکتر صالحی برای من رقم زد مرور کنید تا ببینید ریشه این وقایع در چیست؟ من در زمانی که از سوی یک نفر که تازه به جایی رسیده بود مورد اجحاف قرار گرفته بودم به هر دری زدم تا تظلم نمایم ولی همه درها را بسته دیدم. هفت هشت ماه به دنبال وقت ملاقات با دکتر صالحی بودم تا مشکلم را بگویم ولی ایشان شرف حضور ندادند!! و راهی جز آنچه که در پیش گرفتم برایم باقی نگذاشتند. بعد هم طلبکار شدند که چرا من از راه منطقی اقدام نکردم. آیا شما راهی منطقی باقی گذاشتید؟ در رفتار خود تعمق کنید و دیگران را بی جهت متهم نکنید. خود کرده را تدبیر نیست.