در حدود دو هفته پیش در قالب برنامه های صعود سراسری کارکنان وزارت نیرو، صعودی به قله دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد صورت گرفت. این قبیل برنامه ها از جمله نادر برنامه های مفیدی هستند که در تشکیلات دولتی صورت می گیرند ولی متأسفانه در شرکت ما به خاطر سوء مدیریت حاکم بر ورزش همین برنامه مفید به صورت یک چالش و عذاب روحی برای کارکنان تبدیل شده است. رئیس فرصت طلب ورزش از این فرصت استفاده می کند و بدون در نظر گرفتن انبوه کارکنان علاقمند و فعال در زمینه کوهنوردی به سراغ افراد صاحب منصب و یا وابستگان آنها می رود که به این برنامه ها به چشم پیک نیک نگاه می کنند و با اعزام آنها سعی در محکم کردن جایگاه سازمانی خود دارد. داستان صعود های سراسری، داستانی است که در این چند ساله که از تأسیس شرکت برق منطقه ای می  گذرد بار ها تکرار شده است و من فقط به عنوان مثال این صعود آخر را مثال می زنم و گرنه بقیه آنها کم و بیش داستان مشابهی دارند.


  قرار بود که شرکت برق منطقه ای خوزستان با یک تیم هفت نفره در این صعود شرکت کند و به همین منظور دو دستگاه سواری برای اعزام این تیم در نظر گرفته شده بود. به جز سرپرست تیم، بقیه گروه طبق معمول از میان مدیران شرکت انتخاب شده بودند و جالب بود که بعضی از آنها را تا به حال در هیچ برنامه کوهنوردی دیگر ندیده بودیم از جمله یکی از آن سه برادر «خدا داده». طفلک سرپرست گروه با اصرار فراوان توانست فقط یک کوهنورد را در این بین جا دهد تا در هنگام  صعود به قله تنها نباشد!! در اخرین روزهای پیش از صعود سه نفر از مدیران شرکت کننده از شرکت در برنامه انصراف دادند و شخص رئیس ورزش نیز که در نظر داشت در التزام رکاب ایشان باشد، حضور در این برنامه را ضروری ندانست و شرکت نکرد. در اینجا دو دستگاه سواری ماند و سه نفر شرکت کننده. شاهد بودیم که جناب رئیس ورزش در حالی که دستپاچه شده بود، اتاق به اتاق به دنبال مدیران دیگر می رفت و با اصرار از آنها می خواست که لطف کنند و در این برنامه شرکت کنند!! که موفق نشد و عاقبت ناچار شد به سراغ کارکنان عادی برود و در آن فرصت اندک فقط توانست دو نفر را جایگزین آنها کند و یک تیم پنج نفره را اعزام کرد. از این تیم هم فقط دونفر توانستند موفق به صعود به قله شوند: سرپرست تیم و همان تنها کوهنوردی نفری که به اصرار او به گروه ملحق شده بود!!
 

در پایان برای اینکه ذکر کارنامه سیاه رئیس ورزش را کامل کنم به چند نکته اشاره می کنم:
1- در شرایطی که رئیس ورزش در به در به دنبال کسب موافقت مدیران جهت شرکت در این صعود بود، نفرات علاقمندی  تلاش بسیار برای شرکت در این برنامه داشتند که موفق نشدند. یه جز خود و اعضای گروهم که طبق معمول با هزینه شخصی شرکت کرده بودیم شاهد بودم که همکار دیگری نیز که از حضور با امکانات شرکتی نا امید شده بود، با گروهی دیگر شخصأ در این برنامه شرکت کرده بود.
2- با وجود آنکه تعدادی از مدیران که برای شرکت در برنامه در نظر گرفته شده بودند، نتوانستند شرکت کنند، رئیس ورزش برای اثبات جان نثاری خود البسه ورزشی آنها را با احترامات فائقه به آنان تقدیم نمود. او قیاس به نفس می کند و می پندارد که دیگران نیز با چیز های کم ارزشی همچون یک جفت کفش و البسه ورزشی نمک گیر می شوند.

توضیح ضروری:
  همچون گذشته، تلاش کردم که مطالبم نادرست نباشد و از این رو برای جمع آوری اطلاعات کوشش بسیار کردم. به همین دلیل تهیه این مطلب اندکی به درازا کشید و در این فاصله رئیس ورزش شرکت عوض شد و دوست عزیزم آقای آشوریان به این سمت منصوب شدند. بایسته دیدم که توضیح دهم که این رویداد ها در زمان ریاست رئیس پیشین ورزش صورت گرفت که سیاه کاری های او بر کسی پوشیده نیست.