چند روز پیش تلفن اداره ام زنگ زد و از آن طرف خط به من گفتند که از حراست زنگ می زنند و از من خواستند که خدمتشان برسم. پرسیدم که موضوع چیست و چرا در این روز شرجی باید به آنجا بروم؟ گفتند دلیلش این است که شما درخواست سرویس اینترنت کرده اید. یادم آمد که مدتی پیش نامه ای نوشته بودم و نسبت به محروم بودن خود نسبت به استفاده از سرویس اینترنت شرکت اعتراض کرده بودم و خواهان برقراری مجددد آن شده بودم. بیشتر توضیح می دهم:

  در حدود دو سال پیش و در پی نوشتن مطالبی اعتراض آمیز نسبت به اوضاع و احوال شرکت، تصمیمات شدیدی!! در مورد من اعمال شد از جمله اینکه خق استفاده از سرویس اینترنت در شرکت از من سلب شد و دیگر اینکه وبلاگ من فیلتر شد. یعنی تنها وبلاگ من فیلتر نشد. بلکه کل بلاگفا فیلتر شد. کاشف به عمل آمد که این دسته گل را آقای عبدالرضا حیدری مدیر حراست وقت شر کت به آب داده اند که تاکنون نیز نافذ و جاری می باشد. این کار او خیلی خیلی جالب بود. مدتها بود دلم می خواست یک جوری نشان بدهم که این آقا کار خودش را به خوبی نمی داند و از الفبای حقوق که دانستن آن لازمه تصدی چنین مسئولیتی است آگاهی ندارد. حالا خودش به دست خودش این کار را کرد. او نشان داد که نمی داند امروزه یک وبسایت و یا وبلاگ، یک رسانه محسوب می شود و بستن آن منوط به دستور یک مقام قضایی است. همچنین او نشان داد که نمی داند حق استفاده از سرویس اینترنت با حقابه در روستاهای ماهشهر و هندیجان که اختیارش در دست کدخدای آن روستا است تفاوت دارد. او نمی داند که این سرویس در یک شرکت دولتی ارث پدر کسی نیست و استفاده از آن تابع ضوابط و آیین نامه خاص خود است و اگر قرار باشد کسی از آن محروم باشد یا باید طبق مفاد آن ضوابط و یا به حکم دادگاه اداری باشد. او نمی داند که بدون رأی دادگاه به یک قاتل هم نمی توان به عنوان مجازات حتی یک تلنگر زد. او نمی داند که این دستوری که او داده در واقع یک اعمال مجازات بوده که بدون رأی یک دادگاه صادر فرموده اند.

  باری در ادامه مکالمه تلفنی از آن همکار حراستی پرسیدم: خوب حالا نتیجه چه شد؟ آیا این سرویس در مورد من دوباره برقرار می شود؟ که پاسخ شنیدم اگر بیایی اینجا و تعهد بدهی که دیگر وبلاگ نویسی نکنی، بله. و من هم در جواب گفتم: نه شیر شتر و نه دیدار عرب. خیلی خوشحال شدم چون به هدفم از نوشتن آن نامه رسیدم. می دانید چرا؟ راستش این سرویس اینترنت من اگر هم دوباره برقرار شود، به میزان یک الی دو ساعت در روز خواهد بود حال آنکه در طول این دو سالی که به خیال آنهااز اینترنت محروم بوده ام، همیشه از راه هایی که نمی توانم بگویم اینترنت در اختیار داشته ام و کوچکترین خللی در کار من وارد نشده است. قصد من از نوشتن آن نامه این نبود که این دو ریال و ده شاهی اینترنت را گدایی کنم. بلکه می خواستم چنین پاسخی بگیرم تا به این بهانه مطلب امروز را بنویسم. باقی بقایتان. ایام به کام. عزت مستدام.