نزدیک به یک هفته است که این حرفها روی دلم مانده و هر کار که می کنم نمی توانم آنها را بر این لوح مجازی ننویسم. صحبت از سقوط ارزشهایی است که نیاکان ما برای نهادینه کردن آنها کوشیده اند. صحبت از هجوم سهمگین دروغ است که بزرگان ما آن را همتای خشکسالی و دشمن می دانستند و همواره از آن دوری می جستند و در این کار از خدا کمک می خواستند. پس حرف دلم را می نویسم تا از ارزشهای ماندگار و میراث فرهنگی آبا و اجداد خود پاسداری کنم. می نویسم چون میهنم را دوست دارم و نمی خواهم اهریمن و دروغ بر آن حاکم گردد. می نویسم چون شرکتم را دوست دارم و نمی خواهم با سکوت خود مهر تأیید بر این کژیها و سقوط ارزشها بزنم. شرکتم را دوست دارم نه به خاطر آنکه ناندانی من است و از قبل آن شکم خود را سیر و بچه های خود را بزرگ کرده ام. بلکه به این خاطر که جوانی خود را در راه خدمت به آن سپری کرده ام و هنوز هم با وجود تحمل این همه بی مهری ها راضی نمی شوم که حتی یک برگ کاغذ از آن را هدر دهم.

  هفته پیش در شرکت ما مجلسی تشکیل شده بود برای تودیع بهزاد حبیبی بابادی، مدیر پیشین فناوری اطلاعات و معارفه مدیر کنونی. طبق روال معمول تعارفات همیشگی صورت گرفت و از حماسه آفرینی ها تقدیر شد. انگار که هیچ ضعفی در هیچ جایی وجود ندارد!! این چه رسمی است که یک مسئول اگر جانفشانی کند از او تقدیر می شود و اگر هم کوتاهی بکند باز از او تقدیر می شود؟

   سخن کوتاه کنم. بهزاد حبیبی بابادی که به تازگی به اصفهان منتقل شده ادعا می کرد که تنها دو روز در اصفهان کار کرده و متوجه شده که کارهایی که در زمینه IT در آنجا صورت گرفته در برابر کارهای اینجا هیچ است!! و در مقام شرح سوابق خدمت خود فرمودند که دوازده سال سابقه خدمت دارند و صحبت آنقدر زیاد است که فرصت برای گفتن نیست!! و تنها شمه ای از آن را گفتند از جمله اینکه در سال 76 فارغ التحصیل شده اند و همان سال در سازمان آب و برق خوزستان استخدام شده اند و دو سال با سمت تحلیلگر سیستم در امور انفورماتیک کار کرده اند. جل الخالق. ما که بیش از دو برابر سابقه او خدمت کرده ایم (خدمت که چه عرض کنم. با معیار های ایشان حماسه آفریده ایم!!) رویمان نمی شود که این طور رجزخوانی کنیم.

   جان کلام من اینجاست. من از ایشان می پرسم که او چگونه در حالی که روبروی من نشسته و چشم در چشم من دوخته بود، توانست ادعا کنند که دو سال به عنوان تحلیلگر سیستم در آن امور کار کرده است؟ پس چگونه من که در آن سالها مدیر امور انفورماتیک سازمان بودم، از آن بی خبر بودم؟ به یاد دارم که در آن سالها وقتی کارشناسی را استخدام می کردیم چند سالی او را در پست برنامه نویسی می گذاشتیم و بعد اگر مسئولیت اداره سیستمی را به او می دادیم عنوان «تحلیلگر سیستم» به او می دادیم. حال متوجه شدم که این آقا آنقدر پارتی کلفتی داشته که هنوز مهر دانشنامه اش خشک نشده به استخدام سازمان در آمده و چون در محل خدمتش (دفتر آمار) پست سازمانی خالی نبوده از واحد ما به او پست داده اند و به ناحق از مزایای بخش شغلی 40000 (بخش فنی) بهره مند شده اند.

   باز هم به یاد دارم که با وجود آنکه ما در آن سالها به نیروی کارشناسی نیاز داشتیم و در بین متقاضیان کار، حتی افرادی از فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف و با مدرک تحصیلی مرتبط نیز داشتیم، پذیرفته نمی شدند ولی امثال این آقا بدین گونه به کار گرفته می شدند. با این همه باید گفت که عنوان این آقا فقط روی کاغذ بوده و ارزش ارائه به عنوان سابقه کار ندارد چون خود بهتر می داند که او در همه عمرش حتی یک برنامه هم در هیچ سیستمی ننوشته چه رسد به تحلیل سیستم!!

   در مورد ادعای ایشان مبنی بر برتری بخش IT شرکت ما بر شرکت برق منطقه ای اصفهان نیز باید بگویم که از نظر تعریف پروژه و بستن قرارداد با پیمانکاران و هزینه کردن بودجه ما نه تنها از اصفهان بلکه از ادارات مشابه در کره جنوبی هم ممکن است جلوتر باشیم ولی از نظر کارآیی چه؟ می گویند: آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی. در این مورد همین اواخر مطلبی با عنوان «شایسته ستیزی» نوشته ام.

 در اینجا این تردید برای من پیش می آید که شاید همه سوابق مشعشعی که این حضرات از خود ارائه می دهند به همین گونه باشد. ولی واقعاً این همه دروغ برای چیست؟ آیا به دست آوردن موقعیت های ممتاز اداری این همه ارزش دارد که انسان ارزشهای اخلاقی را زیر پا بگذارد؟ من شک ندارم که ایشان در رزومه ای که در هنگام تقاضای انتقال به اصفهان ارائه داده اند نیز همین ادعاها را کرده اند. آیا به این فکر نکرده اند که ممکن است اصفهانیهای زیرک روزی دست او را بخوانند؟ انوقت از آبروی او چه باقی می ماند؟

   در پایان یک سخن با مدیریت شرکت و معاون مربوطه دارم و خواهش می کنم این سخنان مرا به دل نگیرند. چون ما این ویرانی ها را میراث پیشینیان آنها می دانیم و منتظر هستیم که ایشان برای سامان دادن به این وضع هر چه زودتر اقدام نمایند. اگر چه این انتظار ما نزدیک به یک سال به درازا کشیده شده است.