پسرنوجوان وارد فروشگاه شد. به سمت باجه تلفن رفت و روی پنجه های پا بلند شد تا دستش به دکمه‌های تلفن برسد. فروشنده حرکات او را زیر چشمی می پایید و حرف هایش را می شنید:

- « سلام خانم، می‌تونم خواهش کنم چمن‌های جلوی خونه تون رو واسه کوتاه کردن به من بسپارید؟» 

ظاهرا زن در پاسخ گفته بود کسی هست که این کار را برایش انجام می‌دهد، چون پسرک بلافاصله چنین خواهش کرد:

- «خانم، من این کار را نصف قیمتی که او می‌گیرد انجام خواهم داد»

اصراردوباره پسر حاکی از این بود که آن خانم از کار کارگر فعلی خود کاملا راضی است.

- «خانم، من پیاده‌رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می‌کنم، در این صورت شما در روز تعطیل زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.»

از قرار، زن دوباره پاسخ منفی داده بود. نوجوان در حالی که لبخندی بر گوشه لب داشت، گوشی را گذاشت. فروشنده به سمت او رفت و گفت: «پسرم...! از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر روحیه خاص و خوبی که داری، دوست دارم کاری بهت بدم».

پسر جواب داد:

- «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم رو می‌سنجیدم، من همون کسی هستم که برای این خانوم کار می‌کنه!»

نتیجه:
  لازمه رشد، سنجش عملکرد، خود ارزیابی و رضایت کارفرما می باشد. سنجش و بهبود عملکرد امنیت شغلی را به ارمغان می آورد.

و یک توصیه به مدیران شرکت:
  من به شما پیشنهاد می کنم که شما نیز به جای استقرار این همه سیستم های «خودارزیابی» و تحمیل هزینه های سنگین به شرکت، برای یک بار هم که شده مانند این پسر بچه مقبولیت خودتان را نزد کارکنان به محک بگذارید. این توصیه را مخصوصاْ به بعضی از معاونین می کنم که جو گیر شده اند و فکر می کنند خیلی محبوب القلوب کارکنان هستند. مثلاْ یک روز بیایند و بگویند: احساس می کنم که خسته شده ام و از این مسئولیت استعفا می دهم!! تا ببینیم که کارکنان غمگین می شوند و یا به رقص و پایکوبی می پردازند.