اگر چه قصد داشتم که پس از ترک کار در شرکت، دیگر به مسائل شرکت نپردازم و این گونه بحثها را به کارکنان شرکت واگذارم ولی کینه توزان و بدخواهان تا جایی پیش رفتند که نه تنها تا آخرین روزهای خدمتم در شرکت بلکه تا آخرین ساعات آن دست از آزار من برنداشتند و تا توانستند با نیشهای خود مرا مورد التفات قرار دادند. من نیز که عادت نداشته و ندارم که زیر دین این چنین اشخاصی قرار گیرم، بیجا ندیدم که اندکی از محبتهای یکی از این اشخاص را جبران کنم.

  این شخص کسی نیست جز همان مدیر سابق امور کارکنان شرکت. پیشتر در مورد این شخص، مطالبی نوشته بودم. و در چند مورد بدخواهی ها و اجحافاتی را که در مورد من اعمال کرده بود به اثبات رسانده ام. انجام این کارهای او برای من تعجب انگیز بود و دلیلی برای آن نمی یافتم تا اینکه از لابلای صحبتهای او دستگیرم شد که ایشان در سالهای کودکی و جوانی هم محله پسر خاله های من بوده و از آنان دلخوری داشته و او در این مدت قصد داشته که انتقام آنان را از من بگیرد!! جای بسی تأسف است که اداره امور کارکنان شرکت به مدت سه چهار سال به دست چنین شخصی با این رفتار بچگانه سپرده شده بود. و باز جای تأسف بیشتر است که می بینیم پس از بازنشستگی نیز، از سوی معاونت مربوطه او را بر خلاف قانون به خدمت می گیرند و برای اینکه به این کار وجهه قانونی بدهند از وزارتخانه برای ادامه کار او مجوز می گیرند و به ماده 99 قانون خدمات کشوری استناد می کنند که می گوید: 

  ماده 99- به کارگیری بازنشستگان متخصص ( با مدرک تحصیلی کارشناسی و بالاتر) درموارد خاص به عنوان اعضاء کمیته‌ها، کمیسیون‌ها، شوراها، مجامع و خدمات مشاوره‌ای غیر مستمر، تدریس و مشاوره های حقوقی مشروط بر این که مجموع ساعت اشتغال آنها در دستگاههای اجرائی از یک سوم ساعت اداری کارمندان موظف تجاوز نکند بلامانع می‌باشد حق‌الزحمه این افراد متناسب با ساعات کار هفتگی معادل کارمندان شاغل مشابه تعیین و پرداخت می‌گردد. 

  در اینجا من می پرسم: ایشان برای عضویت در کدام کمیته، کمیسیون، شورا و یا مجمع دعوت به کار شده اند؟ از کدام خدمت او در زمینه تدریس و یا مشاوره های حقوقی استفاده می شود؟ از خلاف بودن کار شرکت همین بس که هیچکدام از کارهایی که پس از بازگشت به کار به او ارجاع شده، نه خدمات مشاوره ای غیر مستمر بوده و نه تدریس و نه مشاوره های حقوقی. بلکه تماماً کارهای اجرایی غیر تخصصی و آنهم از نوع مستمر بوده که از عهده یک کارمند پیمانکاری ساده نیز بر می آمده. جالب است که این کارهای محوله بعضاً جنبه پیگیری امور اجرایی را داشته است و حتی برای انجام این پیگیری ها به دفعات به مأموریت اداری اعزام شده است!! صحت و سقم این ادعا را با یک کار بازرسی ساده از کارهای محوله به او می توان بررسی کرد. 

  همه می دانیم که عضویت در فلان کمیته یا شورا و یا استفاده از خدمات مشاوره ای در مورد ایشان فقط در حد یک حرف است و بس و اصلاً توان و بضاعت علمی او در این حد و اندازه ها نیست. اگر غیر از این است پس چرا ایشان با داشتن این همه تواناییهای مورد ادعا، در طول دهها سال خدمت در سازمان آب و برق خوزستان هیچگاه در هیچ کمیته و شورا و... به بازی گرفته نشدند؟ آیا غیر از این است که او در سازمان به اندازه معاونت منابع انسانی ما پارتی نداشت؟
  بس کنید. از کدام خدمت کارشناسی ایشان صحبت می کنید؟ همه ما می دانیم که او علی رغم داشتن سی و اندی سال سابقه کار، هنوز مهر مدرک کارشناسی اش خشک نشده است. آن هم کارشناسی تاریخ از دانشگاه آزاد شوشتر و در ضمن خدمت. از شما می پرسم در این شرکت و یا بهتر بگویم در سرتاسر وزارت نیرو، در کدام زمینه به خدمات کارشناسی تاریخ نیاز است؟

  همه ما می دانیم که او حتی از خواندن و درک  مطالب یک روزنامه و یا نشریه ای که حاوی چند اصطلاح علمی روز باشد نیز عاجز است. پس شما چه استفاده ای از دانش و خدمات مشعشع او می توانید بکنید؟ اگر در گفته خود صادقید آیا حاضرید از خدمات کارکنان بازنشسته دیگری که از او کارآمدتر هستند نیز استفاده کنید و برای آنان مجوز از وزارتخانه بگیرید؟
  آیا قصد شما کمک به وضع اقتصادی او است. اگر چنین است پس می پرسم اینجا یک شرکت صنعتی است یا نوانخانه و یا بنگاه خیریه؟ اگر هم به این نیت او را به کار گمارده اید، آیا حاضرید در مورد دیگر کارکنان بازنشسته ای که مستحق تر و نیازمندتر از او هستند نیز چنین مساعدتی بکنید؟

  نه هیچکدام از اینها نیست. بیایید و صادق باشید. ادامه کار او در شرکت، فقط نمود زشتی است از پارتی بازی و نه هیچ چیز دیگر.