ماجرای کارت شناسایی 30/6/89
در روزگار پیش از بازنشستگی یک کارت شناسایی در جیبم بود که شرکت برایمان صادر کرده بود. هم برای ثبت ورود و خروج از آن استفاده می کردیم و هم برای اثبات موقعیت شغلی و اجتماعی خودمان. پس از بازنشستگی، طبق مقررات آن را به شرکت تحویل دادم. حالا اگر لازم شود که در جایی خودم را معرفی کنم، فقط می توانم با نشان دادن کارت ملی، مشخصات سجلی ام را ارائه دهم. ولی اگر لازم شود که ثابت کنم کارمند شرکت برق منطقه ای خوزستان بوده ام و حالا شربت بازنشستگی را نوشیده ام، تنها کاری که می توانم برای اثبات این ادعا بکنم این است که به یکی از مقدسات قسم بخورم!! راستی یادم. آمد یک کار دیگر نیز می توانم بکنم: می توانم یک کپی از حکم بازنشستگی ام را در جیبم بگذارم و هر گاه لازم شد آن را نشان دهم. در اینجا یک اشکال کوچک وجود دارد که به آسانی می توان آن را حل کرد و آن نبودن عکس روی حکم کارگزینی است که عرض کردم به آسانی قابل حل است: می توانم با ارائه همزمان کارت ملی و تطبیق مشخصات آن دو مدرک ثابت کنم آن کسی که طی آن حکم در شرکت برق منطقه ای شاغل بوده و حالا بازنشسته شده همان کسی است که عکسش روی این کارت ملی است!! عرض کردم که. در این شرکت با این همه مدیران مدبّر و استقرار این همه سیستم های مدیریتی نوین و این همه تجهیزات مدرن، مگر می شود مشکلی لاینحل باقی بماند؟
صحبت از تجهیزات مدرن شد، یک مطلب دیگر به خاطرم آمد. در حدود سه سال پیش به دلیل فرسوده شدن کارتهای حضور و غیاب، معاونت منابع انسانی شرکت ما تصمیم گرفت که دوباره از کارکنان عکس گرفته شود و کارت تازه برایشان صادر شود. این نوادر مدیریت عالم که در شرکت ما جمع اند نشستند و تصمیم گرفتند که به جای اینکه یک پول هنگفتی (در حدود پنج میلیون تومان) به یک عکاس بدهند و بیاید از کارکنان عکس بگیرد، خودشان تجهیزات عکاسی بخرند و کار را ارزانتر انجام دهند. آمدند و دوربین و سه پایه و پروژکتور و چتر نور و ... برای شرکت خریدند و قرار شد این کار در شرکت صورت گیرد. برای خرید این تجهیزات هم فقط ده میلیون تومان هزینه کردند. (صرفه جویی را می بینید؟) ما کارکنان نیز طبق برنامه زمان بندی رفتیم و نشستیم و عکس گرفتیم تا کارت تازه برایمان صادر کنند. نشان به آن نشان که در حدود سه سال از آن ماجرا می گذرد و بعضی ها مانند من بازنشسته شده ایم و هنوز کارتی صادر نشده است. علت را جویا شدم، خبردار شدم که عکسها آن قدر وحشتناک شده که به درد ترساندن کودکان می خورد. طبق آخرین خبرها، نوابغ مدیریت این بار تصمیم گرفتند که مبلغی دیگر هزینه کنند و عکسها را بدهند رتوش کنند (این هم یک صرفه جویی دیگر)
در این اثنا بود که حراست شرکت از این ماجرا خبردار شد و به معاونت منابع انسانی گفت که این کار دستورالعمل دارد و جزء وظایف شما نیست. حراست باید انجام دهد و ما نیز مقدمات کار را فراهم کرده ایم و دستگاهی خریده ایم که هم عکس می گیرد و هم کارت چاپ می کند و هم کارت را لمینت می کند و می دهد بیرون. (احتمالاً بارکد مغناطیسی نیز روی آن می زند) ملاحظه می فرمایید؟ به همان نتیجه ای رسیدیم که کارشناسان، چندین سال پیش رسیده بودند: مشکل شرکت ما مانند بیشتر مشکلات مملکت سخت افزاری نیست. نرم افزاری است. همین یک مورد کارت شناسایی را در نظر بگیرید. در شرکت ما همه گونه تجهیزات مدرن و گران قیمت برای صدور آن خریداری شده و موجود است. ولی در نهایت وضعیت چنین است که شرح دادم. متأسفانه با وجود این همه کاستی های مدیریتی، که همان نرم افزار قضیه است، در شرکت ما اعتقاد بر این است که اگر دست به ترکیب این مدیریت زده شود، چرخ روزگار وارونه می چرخد و زمین و زمان به هم می ریزد.