گام به گام همراه با کارون
مرور کردن مسیر رودخانه ها از مبدأ تا مقصد همیشه یکی از کارهای مورد علاقه من بوده. در برنامه های کوهنوردی نیز از این فرصت استفاده می کنم و هر گاه رودخانه ای می بینم به منبع و مسیر و مقصد و سرشاخه های آن توجه می کنم. در این میان مرور سرشاخه های کارون، رودخانه جاری در زادگاهم، برای من اهمیت ویژه ای داشته است.
یکی از سرشاخه های کارون، رودی است که از کوهرنگ در دامنه شمالی زردکوه سرچشمه می گیرد. در حدود هشتاد کیلومتر از مسیر این سرشاخه از دره عمیقی در دامنه سبزکوه در استان چهار محال و بختیاری می گذرد. این مسیر در کنار هیچیک از راههای اصلی کشور نیست و فقط راه دسترسی به روستاهایی که در این دره قرار دارند، از کنار آن می گذرد. با این شرحی که دادم نیازی به گفتن نیست که چه مناظر زیبایی در این مسیر پدیدار می شود. به خصوص اگر به نامهای بعضی از روستاهای آنجا مانند دره بید، دره یاس، دره عشق، آبشاران و دورک اناری توجه کنید، پی می برید که در آنجا چه خبر است!! از شما چه پنهان که سالها بود آرزو داشتم گذری از این مسیر بکنم ولی فرصتی به دست نمی آوردم.
در اوایل آبان ماه امسال فرصتی دست داد تا دیداری از این مسیر داشته باشم. اگرچه در نیمه فصل پاییز بودیم و سرسبزی بهار و تابستان رو به پایان بود ولی آنجا هنوز پر از زیبایی بود زیرا که پاییز، فصل رنگها است. و اگر چه انبوه بلوط های خاص زاگرس هنوز باران پاییز را نخورده بودند تا رسیده شوند، ولی از هنگام رسیدن انار باغهای «دورک اناری» مدتی گذشته بود. با این حال هنوز جنب و جوش در انارستان ها زیاد بود زیرا زمان تهیه رب انار و خشکاندن دانه های انار برای تهیه «ناردانه» فرا رسیده بود.
عکسهایی از مناظر این مسیر گرفته ام که می بینید:
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.