این نکته که از «بسته» آموزش مدیریت خود در اینجا می گویم به درد کسانی می خورد که منصب مدیریت را به دست آورده اند ولی چیزی از آن رشته کاری که مدیریتش را به او سپرده اند نمی دانند. تا دو دهه پیش رسم بر این بود که این چنین مدیری چند نفر مشاور می گرفت و کارها را به آن ها می سپرد ولی امروزه دیگر این کارها را نمی شود توجیه کرد. در آن زمان می گفتند در مملکت قحط الرجال است و آن رجالی که وجود دارند طاغوتی و وابسته و ساواکی و غیره هستند به همین خاطر مجبوریم که این کارها را به کسانی بی تخصص ولی با تعهد بدهیم ولی اکنون که وقت و هزینه های بسیاری از منابع مملکت صرف نورچشمی ها و خداداده ها شده و انواع آموزشها چه در داخل و چه در خارج از کشور به آنها داده شده و مدعی ها زیاد شده اند دیگر نمی شود چنین استدلالی کرد. پس راه حل چیست؟ التفات بفرمایید: شما باید کارکنان مجموعه خود را به دقت زیر نظر بگیرید. آنهایی را که از خودتان برای تصدی مدیریت شایسته تر می بینید نشان کنید و حواستان جمع باشد که اجازه ندهید که آنها در هیچ جا مطرح شوند!! در هیچ کدام از جلساتی که شرکت می کنید آنها را شرکت ندهید و در عوض کارمندان کارنابلد و چاپلوس و جان نثار خود را همراه ببرید. این یک مسئله حیاتی است که باید مؤکداً رعایت کنید. اگر خبط کنید و شایسته ها را در جلسه ای همراه خود ببرید. نیم ساعت که از جلسه بگذرد  مشت همه باز می شود و معلوم می شود که کی چکاره است. آنوقت است که پته شما روی آب می افتد و همه می فهمند که در مجموعه شما، از شما شایسته تر هم وجود دارد. در اینجا ممکن است این نکته به ذهنتان برسد که این افراد شایسته که یک شبه شایسته نشده اند. دیگران آنها را می شناسند و می گویند فلانی برای احراز پست مدیریت شایسته تر بود. آفرین!! به نکته خوبی اشاره کردید. تمام هم و غم شما در اینجا باید این باشد که همه جا اینطور جا بیاندازید که مثلاً فلانی از عوامل مدیر پیشین است و یا کارکن نیست و یا اینکه فلان مشکل را دارد و غیره. در ضمن این نکته را هم فراموش نکنید که به هیچ وجه نباید رو در روی افراد شایسته تر از خود بایستید چون ممکن است کار دستتان بدهند بلکه باید تا آنجا که می توانید به آنها نزدیک و دوست شوید و برای جلب دوستی آنها از دادن هیچ کدام از امکاناتی که در اختیار دارید مانند اضافه کار و یا مأموریت صوری و پاداش و غیره به آنها دریغ نکنید و کاری هم به کار آنها نداشته باشید تا رضایتشان جلب شود. پس به طور خلاصه می گویم: از یک طرف با آنها از در دوستی وارد شوید و از طرف دیگر پیش دیگران او را تخریب کنید تا جایگاه شما قرص و محکم باقی بماند.