در مطلب پیشین که در باره «استر» و «مردخای» نوشتم، از باورهای اشتباه خودم در مورد این دو، چیزهایی نوشته بودم. در آن مطلب، سخن کوتاه کردم و دنباله آن را به بعد موکول کردم. اینک دنباله گفتار:

  در مقبره استر و مردخای به ما گفته شد که: «استر به توصیه عموی خود، مردخای و به منظور پیشگیری از کشتار یهودیان توسط هامان، وزیر خشایار شاه، به عنوان ملکه، آن هم به صورت ظاهری و مصلحتی و موقت، وارد دربار خشایار شاه شد و ورود او به دربار، پس از احساس خطر از جانب هامان صورت گرفت.» ولی با مطالعه تاریخ، عکس این قضیه را متوجه می شویم. بر اساس نوشته های تاریخی که تحت عنوان «تاریخ عهد عتیق» (Old Testament) مورد قبول یهودیان و مسیحیان نیز هست و همچنین بر اساس نوشته های «کتاب استر» در تورات، بر اساس یک دسیسه از پیش طراحی شده، یهودیان قصد داشتند با نفوذ در مرکز حکومت ایران و برانداختن آن، حاکمیت را از آن خود کنند. و هامان پس از پی بردن به این توطئه در صدد مقابله با آن بر آمده است. بر اساس این توطئه، استر و عمویش بایستی وارد دربار می شدند و استر را ملکه دربار می کردند. در شروع این پروژه بایستی یهودی بودن خود را پنهان می کردند و همین کار را نیز کردند. ابتدا مردخای به دربار خشایار نفوذ کرد و سپس برای وارد کردن استر به عنوان ملکه دربار، موجبات جدایی خشایار از همسر قبلی اش را فراهم کرد. پس از آن استر را که سالها برای این کار آموزش داده بودند و حتی در این آموزشها روش همخوابگی مناسب با روحیات پادشاهان ایرانی را نیز به او آموخته بودند، به دربار پادشاه فرستادند. (با این اوصاف، ازدواج صوری و ظاهری و مصلحتی و موقتی و باکره ماندن استر، یاوه ای بیش نیست.) 

  آنها در مسیر پیشبرد اهداف خود با موفقیت گام بر می داشتند که وزیر با درایت خشایار شاه یعنی هامان به این خیانت پی می برد و در پی افشا و مقابله با آن بر می آید. دستگاه جاسوسی هامان از این مطلب آگاه شد و مردخای، به صورتی که مجال گفتنش نیست، استر را وادار کرد که با دسیسه ای دیگر خشایار شاه را به مجلسی که برای هدف شوم خود بر پا کرده بود بکشاند و مست کند و در آن حال او را به قتل هامان تحریک کند. در این مجلس بود که خشایار شاه برای نخستین بار به یهودی بودن استر و نسبت او با مردخای پی برد. به هر صورت در آن مجلس دستور برکناری و قتل هامان از خشایار گرفته شد. به دنبال این نقشه شوم یهودیان آن چنان قدرتی یافتند و آن چنان کشتاری از ایرانیان کردند که در نخستین روز (سیزدهم آذار، ماه یهودیان) فقط در دربار خشایار، پانصد نفر از بزرگان از جمله ده پسر هامان را قتل عام کردند. این کشتار در روزهای چهاردهم و پانزدهم آذار نیز ادامه یافت و بنا به گفته ای هفتاد و پنج هزار نفر دیگر ایرانی در این قتل عام کشته شدند. از آن زمان تا کنون یهودیان جهان همه ساله در این روزها، که از نظر آنان بسیار ارجمند هستند، جشن بر پا می کنند و نام این جشن خود را عید پوریم نهاده اند.

    هامان شخصیتی دانا و مدبر و میهن دوست بود و در واقع این هامان بود که مظلوم واقع شد و قربانی برتری جویی و سلطه طلبی و خیانت یهودیان شد. ولی دریغا که در این زمان نه تنها از او یادی نمی شود بلکه مقبره این عمو و برادرزاده فاسد و خائن در کشور ما به عنوان یک میراث فرهنگی!! ثبت شده است. بنده در همین جا تأکید می کنم که به هیچ عنوان دوست ندارم که آسیبی به این مکان وارد شود. بلکه باید به عنوان نمادی از خیانت و ناسپاسی حفظ شود و پیشنهاد می کنم که ایرانیان همه ساله در روزهای به اصطلاح «عید پوریم» هر یک شاخه ای خار به نشانه تنفر از خیانت و ناسپاسی در جلوی این آرامگاه بگذارند. بنده اگر در چنین روزی در همدان باشم، چنین خواهم کرد.

   و اما در مورد اقدام های مکرر برای قتل عام این قوم باید گفت که علت این است که این قوم در طول تاریخ در هر کشور که ساکن شده اند، مانند دیگر شهروندان رفتار نکرده اند و همیشه به دنبال پیدا کردن راهی برای سلطه جویی بر آن محل گشته اند. طبیعی است که صاحبان قدرت محلی این وضعیت را تحمل نمی کردند و کمر به نابودی آنها می بستند.

   این مطالب مستند است و در منابع مذهبی غرب و تاریخ عهد عتیق یهودیان و مسیحیان نیز موجود است. برای تحقیق در این موارد می توانید در موتورهای جستجوگر با استفاده از کلید واژه های Old Testament و Esther به جستجو بپردازید. بد نیست به این مطلب نیز که اخیراً توسط خبرگزاری فارس منتشر شده و لینک آن در زیر آورده شده، توجه کنید:

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8909110904