تا مرد سخن نگفته باشد 17/10/89
نمی خواستم که به این زودیها چیزی از فوتبال بنویسم. چون همین دو هفته پیش دو مطلب فوتبالی نوشته بودم و اگر بیشتر بنویسم، مرا متهم می کنند که چرا خودت را نخود هر آش می کنی؟ ولی مگر این آقای «مسعود عنایت» میذاره که چیزی ننویسم؟ امروز در اینترنت خواندم که ایشان در برنامه تلویزیونی «ورزش و مردم» جمله جالبی فرموده اند. او در آن برنامه حرفهای بسیاری زده اما این یکی خیلی بامزه است شما هم بخوانید:
"من از آقای کفاشیان تشکر می کنم. ایشان با اینکه یک مدیر فوتبالی نبود اما بیشتر از دیگر مدیران فدراسیون فوتبال که خود را فوتبالی می دانستند از من حمایت کرد و از این بابت از ایشان نهایت تشکر را دارم."
دقت فرمودید؟ ایشان با این یک جمله کار همه منتقدینش را آسان کرد. یکی نیست به او بگوید: بنده خدا همه مردم هم از همین شاکی بودند که حامیان شما غیر فوتبالی بودند. شما اگر راست میگی چند تا آدم به قول خودت فوتبالی نام ببر که از تو حمایت کرده باشند. اینجاست که آدم به یاد این ضرب المثل معروف می افتد:
تامرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.