در این وبلاگ، گاهگاه از بزرگانی که در پیرامون خود دیده ام به نیکی یاد کرده ام. از این کار تجارب گرانبهایی به دست آورده ام که مهم ترینشان این بوده که وقتی از نیکی کسانی یاد می کنم، خود به خود زشتی های پلیدان نمایان تر می شود. و یا هنگامی که از شایستگی شایستگان می گویم، ناشایستگی ناشایستگان پدیدار تر می شود. در اینجا می خواهم از بزرگمردی یاد کنم که نه تنها من، بلکه اکثر همکاران سالهای دور من از او به نیکی یاد می کنند.

  در فاصله سالهای 1365 تا 1368 سازمان آب و برق خوزستان مدیرعاملی به خود دید که نه پس از آن مانندش را دیدیم و نه بزرگان ما نیز پیش از آن کسی همچون او را به یاد دارند. شاید متوجه شده باشید که منظور من « دکتر حبیب امین فر » است. در مورد شایستگی های او و نحوه مدیریّت و جدیّت او در انجام کارها همگان آگاهی دارند. من در این مطلب می خواهم به خصوصیّتی از او اشاره کنم که کمتر به آن توجه شده و از قضا بیشتر مصائب مملکت ما ناشی از نبودن آن خصوصیت در وجود مدیران ما است.

  دکتر حبیب امین فر نه به متملّقین میدان می داد و نه خود تملّق می کرد. نه به کسی بی احترامی و زورگویی می کرد و نه بی احترامی و زورگویی را بر می تافت. به یاد دارم روزی را که مرا برای پیگیری یکی از کارهای محوّله به دفترش فرا خوانده بود و در آن جلسه یک تماس تلفنی با او بر قرار شد. با وجود آنکه کوشید که من متوجه نشوم آن طرف خط کیست، دانستم که آقای میردامادی، استاندار وقت خوزستان است. در مکالمه اش نه تملّق دیدم، نه زبونی و نه استرس. هر چه دیدم اعتماد به نفس بود و عزّت نفس. دستگیرم شد که استاندار از او سه چیز طلب می کرد. یکی کاهش برق بها و دیگری درخواست تعدادی ماشین آلات سنگین و چیز سومی که به یاد ندارم ولی خوب به یاد دارم که به هیچ کدام از سه درخواست استاندارد پاسخ مثبت نداد و با صلابت و استدلالی قوی، و با آن لهجه شیرین آذری همه آنها را رد کرد.

  در مورد برق بها اشاره به دستور وزیر و استناد به قانون مصوب مجلس کرد و یاد آور شد که پیش از تدوین تعرفه برق، او تلاش بسیاری در جهت کاهش آن کرده است. (بنده بنا به مسئولیتی که در آن زمان داشتم شاهد این تلاش او بودم چون وظیفه تهیه مستندات و گزارشات این کار بر عهده خودم بود.) در مورد دادن ماشین آلات سنگین نیز به او گفت که در فصل گرما مرتباً با حوادثی که منجر به قطع برق می شود مواجه هستیم و برای رفع آنها به این ماشین آلات نیاز داریم و نمی توانیم آنها را بدهیم. چون در این استان برق برای مردم اهمّیتی همچون اکسیژن دارد.(برای من به عنوان یک فرد گرمسیری این تشبیه چقدر زیبا به نظر آمد به خصوص وقتیکه  از زبان یک نفر سردسیری شنیدم.)

  دکتر حبیب امین فر چنین برخورد قاطعانه و با صلابت را با یکی از معاونین و یا کارمندان رده پایین تر از خود نکرد، بلکه با استاندار، یعنی نماینده حکومت در استان کرد. به اطراف خود بنگرید تا ببینید مدیران دیگر از اولین دقایفی روز که بر سر کار می روند آرزویشان این است که در آن روز صاحب منصبی یا فرد به درد بخوری چیزی از آنها بخواهد و آنها دو دستی آن را (و یا حتی بیش از مقدار درخواستی را) به او تقدیم کنند تا خوش خدمتی کرده باشند و جایگاه خود را مستحکم تر کنند. جان کلام من این است: فکر نمی کنید که امروزه مملکت ما بیش از هر چیز به مدیرانی با این خصوصیّات نیاز دارد؟ و بر عکس فکر نمی کنید که «آن مدیران دیگر» چه فاجعه ای برای مملکت هستند؟