خاک بر سرت مهندس 23/12/89
امروز عصر دوست قدیمی ام به من تلفن زد و گفت که شخصی به من تلفن زده و گفته که از شرکت برق هستم و به موجب مصوبه دولت باید روی کنتورهای شما دستگاهی نصب کنیم که هم محافظ برق است و هم دزدگیر است و هم ... و بعد گفته که این دستگاه 169 هزار تومان قیمت دارد که 100 هزار تومان آن را دولت می پردازد و 69 هزار تومان دیگر را از شما می گیریم!! خلاصه کنم. اسم و آدرس دوستم را گرفته و قرار شده که ساعت هشت شب بیایند و دستگاه رانصب کنند. به دوستم گفتم که این کار یک حقه بازی است و تو همین حالا با کلانتری محل و یا پلیس 110 هماهنگ کن تا سر بزنگاه بیایند و آنها را دستگیر کنند. با گفتن این حرفت دوستم به تته پته افتاد و شروع کرد به بهانه آوردن و پرسید که تو آشنایی نداری که جریان را ازش بپرسی و پرسشهای بی ربط دیگر. با شناختی که از او داشتم متوجه شدم که اصلاً شکایت و پیگیری در مخیّله او جایی ندارد و او پذیرفته که این کلاه را بر سرش بگذارند و این تماسی که با من گرفته بیشتر به خاطر این بوده که من برایش کاری کنم که این پول را به جای حالا که شب عید است در فرصت دیگری از او بگیرند!!
خیلی حرصم گرفت. به یاد ماجرایی افتادم که چندی پیش در مطلب «غم این خفته چند» نوشته بودم. خودم دست به کار شدم و به 110 زنگ زدم و ماجرا را گفتم. از آن طرف خط به من گفتند که به دوستت بگو که وقتی آن کلاهبرداران آمدند، مدتی آنها را مشغول کند و فرد دیگری از خانواده اش به ما زنگ بزند تا ما مأمور گشتمان را بفرستیم و آنها را دستگیر کنند. ماجرا را به او گفتم و از او خواستم که آن کار را بکند. فکر می کنید چه شد؟ سراسیمه شد که حالا پلیس ها به در خانه می ریزند. من چکار کنم. جلوی همسایه ها آبروریزی می شود. دشمن تراشی می شود و بعداْ انتقام می گیرند و ... شجاعت را می بینید؟ می خواستم به او پیشنهاد دهم که من سر کوچه شان بروم و با او همکاری کنم که احتمال دادم این آقاشجاع عن قریب شلوارش را خیس می کند.
یک پرسش می کنم: شما در مورد این فرد چه فکر می کنید؟ لابد فکر می کنید که او یک فرد ساده و بی سواد است. نه اینطور نیست. اصلاً شما فکر نکنید. خودم می گویم: او یک کارشناس هم سن و سال و هم سابقه خودم است. آدمی است که اگر عنوان مهندس را جلوی اسمش نگذارند دلخور می شود. وقتی که پای منقل (ببخشید، شومینه یا شوفاژ) می نشیند، از زمین و زمان شاکی می شود و از دبیرکل سازمان ملل تا دربان اداره شان همه را خائن و بی عرضه به حساب می آورد و دردسرتان ندهم در عرض چند دقیقه سه چهارتا حکومت دیکتاتور و خودکامه را سرنگون می کند!! ولی وقتی پای عمل به میان می آید، جرآت نمی کند رو در روی یک آژان قرار گیرد. حتی اگر مثل امروز مورد ستم قرار گیرد. من در مورد او فقط می توانم یک جمله بگویم: خاک بر سرت مهندس.
پی نوشت:
عنوان «خاک بر سرت مهندس» را پیش تر در یک ایمیل گروهی دیده بودم که در مورد مهندسی دیگر به کار برده شده بود و امروز دیدم که برازنده این دوست ما نیز هست.