برون سپاری ناموفّق 13/2/90
امروز سری به شرکت زدم و خبردار شدم که از حدود دو ماه پیش کارکنان پیمانکاری را به صورت قراردادی استخدام کرده اند و بساط شرکتهای پیمانکاری تأمین نیروی انسانی در ادارات برچیده شده است. با اینکه در این قضیّه ذینفع نبودم ولی خیلی خوشحال شدم. چون دیدم که عده ای جوان که به ثبات و امنیت شغلی نسبی دست یافته اند، از این بابت خوشحالند. ولی چیزی که بیشتر مرا خوشحال کرد اعتقادی بود که به غلط بودن این گونه «برون سپاری» داشتم.
در این به اصطلاح «برون سپاری» فجایعی در ادارات روی داد که به برخی از آنان که شخصاً شاهد بوده ام، اشاره می کنم:
-
شرکتهای خلق الساعه ای برای گرفتن ماهی از این آب گل آلود به وجود آمدند که با ایجاد ارتباط با مسئولین مرتبط با این کار در ادارات به نان و نوایی رسیدند. به این صورت که از پولی که بابت خدمت هر نیروی پیمانکار از ادارات دریافت می شد، بخشی به نیروی بینوا داده می شد و بقیه لوطی خور می شد.
-
بر خلاف روال رایج اداری که به کارگیری یک نیروی کار نیاز به وجود ردیف بودجه و پست سازمانی دارد، به کارگیری نیروهای پیمانکاری تابع این تشریفات نبود و همیشه تعدادی از این نیروها به جای اشتغال در جای مشخص، در خدمت کارهای شخصی از ما بهتران بودند.
-
در ازای این خدمات شخصی نیروهای پیمانکار به ازما بهتران، بعضی از آنان از چنان حمایتی برخوردار می شدند که هیچکس حتی رؤسا و مدیران میانی ادارات نیز نمی توانستند به آنها بگویند بالای چشمتان ابرو است.
-
باز هم بر خلاف روال عادی استخدام در ادارات که هنگام استخدام یک نفر، او را از فیلتر های متعدد گزینشی عبور می دهند و در مورد هفت پشتش تحقیق می کنند، در مورد به کارگیری نیروهای پیمانکاری هیچکدام از این حساسیّت ها وجود نداشت و ما شاهد بودیم که در میان اکثریت کارکنان زحمتکش و نجیب پیمانکاری، گاهگاه افراد نابابی نیز به درون سیستم اداری نفوذ می کردند.
-
به دلیل نبودن امنیت شغلی برای نیروهای پیمانکاری گاهی اوقات آنان مورد زورگویی و ستم و سوء استفاده قرار می گرفتند و از همه شرم آور تر سوء نیت بعضی از مسئولین ناپاک بود. (این آخری را به خاطر رعایت ملاحظات اخلاقی، سربسته گفتم.)
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۲/۱۴ ساعت 1:54 توسط علی اکبر قلمی
|
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.