برون سپاری موفّق 20/2/90
در مطلب پیشین اشاره ای به وضعیت استخدامی کارکنان پیمانکاری در ادارات کردم و دلایل عدم توفیق آن را برشمردم. هنگامی که این کار در دستگاههای دولتی آغاز شد، دلیل آن را کوچک کردن دولت و اجرای «برون سپاری» اعلام کردند و بانیان آن، کلی در باب این درایت و تصمیم داهیانه خود سخن راندند.
به اعتقاد من «برون سپاری» روشی است که در دنیای امروز موفق بوده و اجرای آن در مملکت ما نیز اگر به صورت درست و با مطالعه همه جانبه صورت می گرفت می توانست بسیار کارساز باشد. یکی از مواردی که باید روی آن مطالعه می شد مشخّص کردن اولویت ها در بخشهایی بود که باید برون سپاری می شد. متأسّفانه در مملکت ما اولویت به پایین ترین رده های نیروی انسانی مانند کارگران بخشهای خدمات و کارمندان رده پایین داده شد. نتیجه اش را نیز دیدیم. به اعتقاد من نا کارآمد ترین بخش در ادارات و به خصوص شرکتهای دولتی، مدیریت آنها است. یعنی دقیقاً جایی که باید برون سپاری از آنجا آغاز می شد. مولانا نیز در هشتصد سال پیش گفته: «ماهی از سر گنده گردد نی زدم» عجیب است که ما که هم میهن مولانا هستیم، هنوز کلام او را درک نکرده ایم. خودتان فکرش را بکنید. اگر محصول کارخانه های دولتی گران تمام می شود و نمی تواند در بازار با محصولات مشابه رقابت کند، آیا مقصّر نامه رسانها و آبدارچی ها و نظافتچی های کارخانه ها هستند یا مدیران آنجا؟ علّت چیست که در این برون سپاری ها دیواری از دیوار این قبیل کارکنان بینوا پیدا نکردند و پیش از هر کس یکراست به سراغ آنها رفتند.
من فکر می کنم که پس از عدم توفیق آن برون سپاری نادرست که تا کنون صورت گرفته بود و حالا برچیده شد، اکنون باید به فکر برون سپاری درست یعنی در سطح مدیریّت باشیم. مثلاً چه اشکالی دارد که مدیریت یک کارخانه فولاد و یا یکی از شرکتهای تابعه وزارت نیروی خودمان را با یک مناقصه بین المللی به یک شرکت پیمانکاری بدهیم؟ باید غرور و تعصّب بیجا را کنار گذاشت. به یاد دارم که در حدود دو دهه پیش که شرکت ژاپنی «سونی» در مدیریّت خود به بن بست رسید، ژاپنی های مغرور و متعصّب غرور و تعصّب را کنار گذاشتند و دست به دامان یک مدیر آمریکایی شدند و عجبا که به آنچنان موفّقیّتی دست یافتند که گوی سبقت را از دیگر رقبای خود ربودند. به شرکت خودمان، (شرکت برق منطقه ای خوزستان) توجه کنید. اگر در همان بدو تأسیس، مدیریت آن را به جای آنکه به امثال «دکتر صالحی» بدهند به یک پیمانکار مدیریّت کارآمد می دادند، آنها شخص کارنابلدی مانند «بهزاد حبیبی» را بر مسند مدیریّت «فنّاوری اطّلاعات» می گماشتند تا با صرف دهها میلیون پول در این بخش، هنوز یک شبکه درست و حسابی در شرکت نداشته باشیم؟