تقدیر های ورزشی در شرکت ما 25/2/87
در اسفندم ماه سال گذشته (86) از سوی قسمت ورزش شرکت برق منطقه ای خوزستان مراسمی تحت عنوان اختتامیه مسابقات دهه فجر و تجلیل از ورزشکاران مدال آور برگزار شد. تا اینجای کار ایرادی وجود ندارد و حتی می توان گفت این یک کار پسندیده ای هم بود. ولی خبردار شدیم که رئیس ورزش از این فرصت استفاده کرده تا یک بار دیگر مراتب ارادت خود را به مدیران و ولینعمت های خود و افراد به اصطلاح به درد بخور شرکت به اثبات برساند. باری ایشان از قبل تندیس هایی به شکل آرم شرکت تهیه کرده بود و به بعضی از مدیران به این بهانه که در پیشبرد ورزش نقش داشته اند اعطا نمودند. در اینجا این سؤال را مطرح می کنم که در این چند ساله کدام مدیر و یا دیگر کارکنان شرکت بیشتر از من از وقت و کار و پول خود در جهت پیشبرد ورزش مایه گذاشته است؟ توضیح می دهم: در حالی که قسمت ورزش شرکت در طول سال 86 توان برگزاری بیشتر از دو الی سه برنامه کوهنوردی را نداشت و حتی در دو مورد از اعزام های تیم کوهنوردی به صعود های سراسری وزارت نیرو (برنامه های زنجان و بندرعباس) به علت بی کفایتی در تهیه بلیط رفت و برگشت از شرکت در برنامه ها بازماند، اینجانب در طول سال گذشته بیش از 10 برنامه را با امکانات شخصی و همراهی دوستان همنورد خود اجرا کردم. آقای رئیس ورزش شما با بسیج همه امکانات خود و حتی با آوردن مسئول کوهنوردی از خارج شرکت در برنامه های خود نمی توانستید اعتماد حتی بیست نفر از کارکنان را برای شرکت در برنامه های رایگان کوهنوردی خود جلب کنید (نمونه اش صعود دژ محمد علی خان بود که بیش از 17 شرکت کننده نداشت ولی سرپرست خارجی شما آن را 25 نفر گزارش کرد. اگر باور نداری به مستنداتت رجوع کن) ولی من در این اواخر در هر برنامه با وجود آنکه از شرکت کنندگان هزینه می گیرم بیش از سی همراه داشته ام و مجبور شده ام که از بعضی ها به دلیل کمبود جا عذرخواهی کنم. این چه چیزی را نشان می دهد؟ آیا تنفر کارکنان ورزشدوست از شما و طرز اداره کردن ورزشتان را نشان نمی دهد؟ من فقط از کوهنوردی که رشته تخصصی من است گفتم. دست روی هر رشته دیگر که بگذاریم می بینیم که دلسوزان آن از دست شما به فغان آمده اند. تنها حامیان شما آن کسانی هستند که آن ساکهای ورزشی پر محتوا را از شما دریافت کرده اند که در واقع آنها را شما با بودجه ورزشی که باید صرف عموم کارکنان می کردید تهیه کرده اید. به جز من کسان دیگری همچون آقای کاظم زبیدی و ... نیز در سایر رشته های ورزشی زحمات زیادی کشیده اند ولی برای مسئول ورزش شرکت این خدمات اهمیتی ندارند او فقط به دنبال بهانه ای است تا دل مقامات را به دست بیاورد و به همین دلیل در این چند ساله همه دوستان دور و نزدیک خود را از دست داده و به دشمن خود تبدیل کرده است.
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
جالب است بدانیدکه بعضی از این مدیرانی که مفتخر به دریافت این تندیس های افتخار شدند اشخاص ضد ورزشی بودند که به پرسنل ورزشکار خود که قرار بود در همین مسابقات دهه فجر شرکت کنند حتی مرخصی ساعتی هم نمی دادند.
خیال نکنید من دلم می سوزد که چرا تندیس آرم شرکت نصیبم نشده برای اینکه بدانی که چقدر برای این آرم ارزش قائلم همین را بگویم که اوائل تأسیس شرکت که به همه کارکنان شرکت کلاههایی آفتابی دادند که روی آن آرم شرکت نقش بسته بود و با وجود آنکه جنس آن کلاه نسبتاً مرغوب بود به خاطر آن آلایش من آن را به رفتگر محله دادم و در تمام برنامه های کوهنوردی گروه خود نیز به همکاران همنورد خود اجازه ندادم از آن کلاه به خاطر آن آرم استفاده کنند. این تندیس مبارک آن کسانی باشد که در عمر خود یک تنبان درست و حسابی نداشتند که با آن به دنبال توپ بدوند و حالا برای گرفتن یک شلوار گرمکن دست گدایی به سمت تو دراز می کنند و کرامت انسانی را به زیر پا می گذارند. ارزش این تندیسهای افتخار به اندازه همان لوح های تقدیری است که جنابعالی دریافت کرده اید. یادم می آید که در سال 83 در حالی که به علت تقلب در مسابقات وزارت نیرو جریمه و محروم شده بودید چند ماه بعد مفتخر به دریافت یکی از همین لوح های تقدیر شدید!! هر انسان دانایی ارزش اینگونه تقدیر نامه ها را می داند.
آقای رئیس افتخار من به این است که در خانواده ای بزرگ شده ام که نام آن از پنجاه سال پیش تاکنون در ورزش این شهر مطرح بوده. افتخار می کنم که سایت گروه کوهنوردی من به عنوان یک سایت مرجع به حساب می آید و بر خود می بالم که از اقصی نقاط کشور طرف مشورت کوهنوردان قرار می گیرم. جنابعالی موقتاً به این موقعیت نه چندان مستحکم خود دل خوش دار زیرا که: «دائماً یکسان نماند حال دوران غم مخور» به روزی فکر کن که به کارت در اداره خاتمه داده شده و دیگر کسی جواب سلامت را هم ندهد. چه دوستان قدیم و جدیدت و چه آن دون صفتانی که با یک کیف ورزشی آنها را می خریدی و چه آنهایی که با مهمان نوازی خود نمک گیرشان می کردی تا برایت لوح تقدیر صادرکنند.