در سخن آغازین خود از تعطیلی موقت وبلاگ خود گفته بودم و اشاره ای هم به پا در میانی بعضی از بزرگواران کرده بودم.
  ماجرا از زورگویی ها و غرض ورزی های یکی از مدیران شرکت شروع شد و من بدون ذکر جزئیات انتقاداتی کلی از آن شخص کردم. ای کاش به جزئیات نیز پرداخته بودم تا با دلایل روشنی که داشتم جای هیچ حرفی باقی نمی گذاشتم. ولی متاسفانه وضعی پیش آمد که با مظلوم نمایی های آن شخص همه چیز وارونه جلوه کرد و من شدم شخصی مهاجم و متعرض و آن شخص بی گناه و مظلوم. با شکایت آن شخص کسان دیگری هم وارد میدان شدند و عقده گشایی کردند و اقداماتی بر علیه من انجام دادند. راستش اول نمی خواستم پا پس بگذارم ولی به احترام همان بزرگان به این جنجال خاتمه دادم لکن حال می بینم که عده ای از این حسن نیت من سوء تعبیر می کنند و شروع به قدرت نمایی می کنند و حتی ناملایمات روزگار با من را نیز نتیجه اقدامات تنبیهی خود قلمداد می کنند. ای کاش آدمهای بزرگی این کار را می کردند. اجازه دهید روشنتر بگویم و برای مثال یکی از آنها را معرفی کنم.
   در ماجراهای آن زمان از جمله مجازاتهایی!! که بر علیه من صورت گرفت یکی محروم کردن من از سرویس اینترنت شرکت بود که هنوز هم ادامه دارد و دیگری این بود که وبلاگ مرا در شرکت فیلتر کردند. نیازی به گفتن نیست که این اقدامات چه اندازه بی اثر بوده و هستند. ولی در این اواخر می بینم که شخصی که در روند اجرای این مجازاتها!! در پایین ترین سطح قرار داشت و در واقع عمله ظلمه بود و بهتر است بگویم نقش پادو را داشت بدجوری دچار توهم خود بزرگ بینی شده و همه این ها را ناشی از قدرقدرتی خود می داند و به همین دلیل اخیراْ در برخودهایش با من رعایت ادب و احترام را نمی کند. ابتدا می خواستم شخصاْ یک گوشمالی به او بدهم ولی باز هم به احترام همان بزرگواران تصمیم گرفتم که سال نو را با کینه توزی شروع نکنم و بچگی او را ببخشم و فعلاْ به همین هشدار بسنده می کنم. انشاءالله که متنبه شود.
  این یکی از آن دلایلی بود که باعث بازگشایی وبلاگم شد. اگر عمری باقی بود باز هم حرفهایی برای گفتن دارم و دینم را نسبت به بعضی ها ادا خواهم کرد.