سفرنامه ارمنستان (1) 6/8/90
شنبه ۲۶/۶/۹۰ تا سه شنبه ۲۹/۶/۹۰
پس از آنکه برنامه من برای رفتن به باکو به هم خورد و از نخجوان به جلفا برگشتم، تصمیم گرفتم که به ارمنستان بروم. مرز ایران با ارمنستان جایی است به نام «نوردوز» در نزدیکی روستای «سیه رود» که 65 کیلومتر با جلفا فاصله دارد. برای رفتن از جلفا به نوردوز، سرویس منظمی وجود ندارد و باید سواری دربستی گرفت که نرخ آن بیست هزار تومان است. بیشتر مسیر از کنار رودخانه ارس که مرز طبیعی ایران و نخجوان است می گذرد. شهر ها و آبادی های ایران و نخجوان بسیار نزدیک به هم هستند. در یکی از عکسها که در روستای «سیه رود» در ایران گرفته ام، شهر «اردوباد» که با فاصله ای اندک در نخجوان قرار دارد دیده می شود. اندکی پس از گذر از امتداد مرز ایران و نخجوان به نقطه مرزی «نوردوز» می رسیم. در نوردوز به محض اینکه از ماشین پیاده شدم و پیش از آنکه کرایه را به راننده بپردازم، چند نفر دورم را گرفتند که سیم کارت ارمنستان و یا پول ارمنستان، «درام=تقریباً 35 ریال» به من بفروشند. آنها آنقدر
پیله هستند و سریع کار می کنند که مسافر را دستپاچه می کنند. فکر می کنم اگر ارز را از صرافی داخل محوطه گمرک و سیم کارت را از داخل کشور ارمنستان و در محیطی آرام بخریم، بهتر باشد. لازم به ذکر است که روزانه چهار سرویس اتوبوس بین تهران و ایروان رفت و آمد می کنند که من برای برگشتن از آن سرویس استفاده کردم. بهای بلیط اتوبوس VIP در ارمنستان 22000 درام (تقریباً 75000 تومان) و مدت زمان سفر تقریباً 22 ساعت است.
در مرز ارمنستان، یازده هزار تومان عوارض خروجی در ایران گرفتند و چهار هزار «درام» بابت ویزا در ارمنستان. البته اگر کسی نتواند فرم درخواست ویزا را که به انگلیسی نوشته شده تکمیل کند، هزار درام از او می گیرند و این کار را برایش انجام می دهند. در مرز ارمنستان نیز نقطه صفر مرزی، وسط پلی است که بر روی رودخانه ارس زده شده. بعد از خارج شدن از گمرک ارمنستان به محلی که ماشین های سواری به مقصد ایروان ایستاده بودند رفتم. نرخ ماشین در آنجا حساب و کتاب ندارد. یک سواری بنز مدل 95 پیدا کردم که سه مسافر داشت و از من که مسافر چهارم بودم با چک و چانه 10000 درام گرفت. ساعت 16:30 از گمرک حرکت کرد و هشت ساعته ما را به ایروان رساند. نکته جالب این بود که این سواری بنز از سوخت گاز استفاده می کردو همین باعث شد که در طول این راه 380 کیلومتری، سه چهار بار سوختگیری کند.
بیشتر راه نوردوز تا ایروان، کوهستانی است و باید از میان کوههای پوشیده از جنگل قفقاز عبور کرد. در حاکمیت هشتاد ساله فاجعه کمونیسم بر آن سرزمین، یک راه درست و حسابی در این مسیر که به پایتخت ارمنستان منتهی می شود ساخته نشده است. در سر تا سر راه در یک جاده باریک و غیر استاندارد و غالباً با آسفالتی خراب و موج دار، باید کوه به کوه و دره به دره، بالا برویم و پایین بیاییم. کسانی که در سالهای پیش، از این جاده عبور کرده اند می گویند که در آن زمان وضع از این هم بد تر بوده. بد نیست که بگویم فاصله هوایی مرز تا ایروان تقریباً 210 کیلومتر است که اگر این راه روی اصول ساخته شود، دست کم ازنظر مسافت 100 کیلومتر و از نظر زمان سه چهار ساعت کوتاه تر می شود. در تمام این مسیر کوهستانی 380 کیلومتری فقط یک تونل دیدم. به راه آهن سراسری خودمان توجه کنید که در فاصله اندیمشک تا دورود تمامی عرض رشته کوه خشن زاگرس را با استفاده از دهها پل و تونل در می نوردد. آن راه آهن درست در زمانی ساخته شد که بلشویکها در شوروی عربده های انقلابی می کشیدند و ابلهان هوادار آنها در کشور ما برایشان کف می زدند و هورا می کشیدند و می خواستند برای نجات ایران، مملکت را دو دستی تقدیم شوروی کنند.
از سختی این راه پر پیچ و خم گفتم. می گویند "عیب آن جمله بگفتی، هنرش نیز بگوی" بر این اساس باید بگویم یکی از دلپذیر ترین بخش های سفر به ارمنستان می تواند تماشای این مسیر باشد و چه خوب می شود اگر کسی بتواند چند روزی را در جایهای گوناگون این مسیر و در دامان کوههای پوشیده از جنگل آن اقامت کند. یک کار جالبی که صورت گرفته این است که در چند نقطه از این مسیر متوجه شدم که آبهای جاری در این کوهستان را کنترل کرده اند و توسط لوله های قطور به دره های پایید دست هدایت کرده اند تا با آن توربین نیروگاههای جریانی را بگردانند و مقدار قابل توجهی انرژی پاک به دست آورند. ولی دریغا که باز هم در پیرامون این تأسیسات ضعف صنایع روس را می توان دید. هر جا که سازه ای آهنی بود، پوشیده از زنگ و هر جا که پایه خطوط برق می دیدم فرسوده و کج. انگار که در آن سرزمین، نامی از پدیده هایی همچون «آهن گالوانیزه» و «ایزولاسیون» و «مواد ضد زنگ» به گوش کسی نرسیده بود!!
در این مسیر از شهر های بسیاری گذشتیم که مهمترینشان مگری (مقری)، کاجاران، گاپان (قپان)، سیونیک، آرتسوانیک، گوریس، سیسیان، آرتاشات و... بودند. نکته جالبی که در آغاز ورود به شهر های ارمنستان به چشم می خورد این است که بر خلاف شهرهای ما که در خیابانها و بازارها تعداد مردان بیشتر از زنان است، در آنجا تعداد زنان نه تنها کمتر نیست، بلکه گاهی بیشتر نیز هست. مردم ارمنستان آرام، صبور و خوش برخورد هستند. اهل ریا، تقلب و دروغ نیز نیستند. در ارمنستان نیز مانند جمهوری های دیگر شوروی سابق مردم فقط به زبان مادری خود و روسی می توانند صحبت کنند. حتی قشر جوان و تحصیل کرده نیز زبان انگلیسی و یا زبان خارجی دیگر نمی دانند. این را نیز می توان یکی از ضعف ها و نا کارآمدی نظام آموزشی شوروی سابق دانست.