شنبه ۲۶/۶/۹۰ تا سه شنبه ۲۹/۶/۹۰

  این آخرین بخش از سفرنامه  ارمنستان من است. در شهر ایروان هر کس سرش به کار خودش بند است. مردمی سخت کوش دارد و کمتر جوان علاف و بیکاره در خیابانها دیده می شود. در بازارهای رسمی، کاسب ها اهل چک و چانه نیستند و قیمت ها تقریباً مقطوع است. برای فروختن کالاهای خود دروغ نمی گویند. در ایروان مانند کشور ما، فروشندگان ملزم نیستند که اجناس و مواد خوراکی را به صورت بسته بندی عرضه کنند. به همین دلیل تا دلتان بخواهد میوه های فرآوری شده دست ساز (مانند ترشک و لواشک خودمان) انواع سبزی ها و میوه های خشک به صورت فله در بازار دیده می شود. دست فروشی نیز کم و بیش رواج دارد. در خیابانهای اصلی شهر ساختمانهای بزرگ، زیبا و با شکوه وجود دارد ولی در کوچه پس کوچه های شهر، ساختمانهایی نیز در حد خانه های روستایی می توان دید.

  چیز دیگری که در ایروان جلب نظر می کند، وجود مجسمه های بزرگ از مشاهیر و شخصیت های ملی در میادین این شهر است. کلاً کارهای حجمی سنگی به زیبا ترین شکل به چشم می خورد. یک خصوصیت جالب دیگر آنها این است که با عوض شدن نواع حکومت، مجسمه های بزرگان حکومت پیشین را پایین نکشیده اند و خراب نکرده اند. مثلاً در حالی که هنوز مجسمه هایی از «آلکساندر میاسنیکیان»، از مقامات حزبی شوروی سابق و «استفان شاهومیان»، یکی از فعالان جنبش کارگری در زمان انقلاب بلشویکی در میادین شهر پابرجا است، مجسمه ای دیگر از «آندره ساخاروف» فیزیکدان ناراضی مشهور شوروی سابق نیز در میدانی دیگر به چشم می خورد.

  با وجود آنکه در گذشته های نه چندان دور مسلمانان بسیاری در شهر ایروان ساکن بوده اند، در حال حاضر فقط یک مسجد به نام «مسجد جامع کبود» در ایروان به جا مانده که دلیل به جا ماندن آن نیز استفاده دولت شوروی از آن با کاربری اداری بوده است. مطابق اطلاعاتی که در بروشور آن نوشته شده، توسط یکی از حکام محلی معاصر با اواخر سلسله زندیه ساخته شده که پس از فروپاشی اتحاد شوروی توسط بنیاد مستضعفان ایران بازسازی شده است.

  در ایروان قیمت خوراک نسبت به ایران ارزان است. قیمت میوه، کم و بیش در حد ایران است ولی کیفیت میوه ها بهتر است. چون وقتم را برای خرید سوغات تلف نمی کنم، از قیمت سایر اجناس اطلاع چندانی ندارم ولی در نزدیکی میدان جمهوری بازاری هست به نام «بازار فردوسی» که شبیه بازارهای حراجی خودمان است و به نظر می رسید که بعضی از اجناس را به بهای ارزان می توان از آنجا خرید. (عکسی از این بازار در این گزارش قرار داده ام) جای تأسف است که نام فردوسی، این ابرمرد ایرانی و پدر زبان فارسی را روی بازاری به این بی کلاسی گذاشته اند.

  در روبروی مسجد جامع کبود چشمم به یک ساختمان بزرگ، با سقفی هلالی و دروازه ای بزرگ افتاد. به داخل آن که رفتم دیدم  یک بازار میوه و تره بار است. حال و هوای زیبایی داشت. دهها بساط میوه و مواد خوراکی در ردیفهای موازی در آن قرار داشت. از گردش در آن لذت بردم. فروشنده هایی خوشرو داشت که مرتب از آدم دعوت به خرید می کردند. حتی یکی از آنها تکه ای از خوشه انگور را جدا کرد و با یک بطری آب شست و به من داد تا بگوید که انگور مرغوبی دارد و من از آن بخرم. میوه ها یک از یک مرغوب تر بود. بجز میوه، کالاهای دیگری مانند گوشت، میوه های خشک (حتی خربزه و گوجه خشک)، میوه های فرآوری شده، گیاهان دارویی و خوراکی خشک شده، ادویه و انواع پنیر محلی در آنجا فروخته می شد. عکسهایی نیز از این بازار گرفته ام.

   
مجسمه های آلکساندر میاسنیکیان، استفان شاهومیان و آندره ساخاروف
   
  کارگاه سنگ تراشی       یک خانه در بافت قدیمی       ورودی یکی از محله ها
   
مجسمه ای با  آهن قراضه           بازار فردوسی          در ورودی مسجد جامع کبود
   
    نمای بیرونی و داخل بازار میوه و تره بار ایروان          انواع پنیرهای محلی
   
چند نمونه از کالاهایی که در بازار میوه و تره بار فروخته می شود.