همان «دسر» را بگوییم بهتر است
در حال حاضر برنامه ای با عنوان «سرآشپز» از شبکه دوم سیما پخش می شود که مجریان آن اصرار عجیبی بر به کار بردن واژه «مصلح» به جای «دسر» دارند و به خیال خودشان می خواهند زبان فارسی را از واژه های بیگانه پاک کنند!! خنده دار است که این حضرات خودشان نیز نمی توانند این واژه را به درستی بر زبان جاری کنند زیرا حروف «ص» و «ح» را که در واژه مصلح به کار رفته، همانند «س» و «ه» تلفظ می کنند. در حالی که مصلح یک واژه عربی است و حروف «ص» و «ح» در زبان عربی به شکلی متفاوت از «س» و «ه» تلفظ می شوند که اگر جان به جان ما ایرانیان کنند نمی توانیم از عهده آن برآییم!! و اصطلاحاً به آن ادای صحیح از مخارج صوتی گفته می شود. (تلفظ درست این حروف آن گونه است که در کلمات «صراط» و «الحمد» در نماز گفته می شوند.)
حال که می خواهند واژۀ بیگانه ای را جایگزین واژه بیگانه دیگر کنند، چرا واژه ای را جایگزین می کنند که تلفظ آن برای بیشتر فارسی زبانان سخت و شاید نشدنی باشد؟ از همه اینها گذشته، چه در ایران و چه در بیرون ایران، اگر بگوییم «مصلح» کسی متوجه نمی شود منظورمان چیست ولی اگر بگوییم «دسر» هم تلفظ آن برایمان آسان است و هم در هر جای حهان آن را بگوییم، همگان منظورمان را متوجه می شوند. البته شک نیست که اگر واژه فارسی درستی به حای این دو واژه بیگانه به کار برده شود بر هر دو آنها برتری دارد و مردم نیز از آن استقبال خواهند کرد.
در اینجا بد نیست یادآوری کنم همین دو ماه پیش، همراه با خبر به دست آوردن هواپیمای بدون خلبان آمریکایی، با خبر شدیم نام زیبای «پهپاد» بر آن گذاشته شده که از سرواژه های (پرنده هدایت پذیر از دور) به دست آمده. در آن زمان همگان از این نامگذاری شادمان شدند. ولی چه کنیم که فرهنگستان زبان فارسی در معرفی واژگان جایگزین کوتاهی می کند و در نتیجه هر کسی در زبان فارسی به خیال خودش نوآوری می کند و چنین وضعی به وجود می آید که نمی دانیم کی به کیه؟
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.