چند سالی است که خبرهای نا امید کننده ای از دهستان شیوند به گوش می رسد. در آغاز از سنگ پرانی به گردشگران و کوهنوردانی که به آنجا می روند، با خبر شدیم و پس از آن، جلوگیری از ورود آنها به این دهستان. علت را کم و بیش می دانستم چون با آن محیط آشنا هستم. اوایل کار دلیلشان این بود که با آبگیری سد کارون 3، راه ارتباطی دهها روستا با شهر قطع شده و زندگی ساکنان روستا مختل شده است. آنها با سنگ پرانی به گردشگران و کوهنوردان، می خواستند بدین گونه به این وضعیت اعتراض کنند. در آن هنگام عده ای ریش سفیدی کردند و تلاش کردند که آنها را قانع کنند و یاد آور شدند که این رسم مهمان نوازی نیست و ورود گردشگران سودمند است و باعث رونق اقتصادی آنجا می شود وانگهی اینها، آن کسانی نیستند که این روزگار را برای شما رقم زده اند. این پا در میانی ها داشت نتیجه می داد که خبر رسید اهالی روستا به طور کلی ورود هر بیگانه ای را به آن دهستان ممنوع اعلام کرده اند! حتی کسانی که اصالتاً اهل آنجا هستند ولی سالها پیش مهاجرت کرده اند.

  این بار آنها دلایل دیگری داشتند. می گفتند که گردشگران رعایت مسائل اخلاقی را نمی کنند. مثلاً اینکه گروهی با شلوارک در محیط روستا می گردند و کار های ناشایست می کنند. کار هنگامی بالا گرفت که عده ای سگشان را در یکی از چشمه ها شستشو دادند. در محیط روستا، این ها را دیگر نمی شد رفع و رجوع کرد. این را که در عکس می بینید روی این بنر نوشته اند، به این معنا نیست که آنها واقعاً نگران هستند تا مبادا به دلیل نبود زیر ساخت و امکانات رفاهی، خدای ناکرده به گردشگران بد بگذرد. آنها به این وسیله محترمانه گفته اند که دیگر نمی خواهند روی ماه گردشگران را ببینند!! حالا ما کلاهمان را قاضی کنیم تا ببینیم حق با کیست.

  گردشگران ما هنگامی که به یک کشور خارجی می روند تلاش می کنند که همه هنجارهای اجتماعی آن محیط را محترم شمارند و هنگامی که به میهن باز می گردند تا مدتی تحت تأثیر آن محیط باقی می مانند و از نظم و نسق آنجا تعریف و تمجید می کنند ولی شوربختانه در هنگام ورود به روستا های خودمان اینگونه عمل نمی کنند. مثلاً توجه نمی کنند که در آن محیط، بزن و برقص آنها ممکن است حساسیت ایجاد کند. نه اینکه با زدن و رقصیدن  مخالف باشند. از قضا آنها در جای خودش هم می زنند و هم می رقصند. نوازندگان چیده دستی نیز دارند. منتها نه به این صورت. سربسته گفتم چون مصلحت نمی بینیم همه چیز را بگویم. ما حق نداریم که از آنها به خاطر این اعتقادات خرده بگیریم. همان گونه که به آنها اجازه نمی دهیم در محیط ما، از ما خرده بگیرند.

  نکات ظریفی هست که باید رعایت کرد. یکی دو تا هم نیستند که گفته و یا نوشته شود تا در یادمان بماند. در محیطی که می رویم باید با تواضع، خودمان را در محیط غرق کنیم و روی هر کاری که قصد انجامش را داریم فکر کنیم. نباید کوشش کنیم که راه و رسم خودمان را به آنها دیکته کنیم. یک نکته ساده را مثال می زنم: عشق ورزیدن و محبت کردن کاری پسندیده است. به خصوص در محیط دل انگیز طبیعت، خیلی زیبا به نظر می رسد که یک زوج جوان رفتاری عاشقانه با هم داشته باشند ولی در محیط روستا، انجام این رفتار عاشقانه در ملاء عام کاری شایسته نیست به خصوص اگر این زوج جوان، نه به صورت یک خانواده، بلکه به عنوان اعضای یک گروه نسبتاً بزرگ گردشگری به طبیعت رفته باشند. در اینجا نیز وارد جزئیات نمی شوم چون همه می دانند که چه می گویم.

  خواهش می کنم نگویید که امروزه دیگر ماهواره به همه جا رفته و چشم روستائیان از این چیزها پر شده است. فراموش نکنیم کسانی که این قضایا را در ماهواره دنبال می کنند، به دنبال دیدن چیز هایی هستند که الزاماً نمی خواهند همان ها را در محیط خود نیز داشته باشند. آیا شما فکر می کنید کسانی که سریالهای شبکه پر بیننده فارسی وان را تماشا می کنند، دوست دارند در محیطی همچون محیط سریال «همسایه ها» زندگی کنند؟