قلعه الموت بر بالای کوهی در نزدیکی روستای «گازرخان» از توابع بخش «رودبار الموت» و در فاصله 108 کیلومتری قزوین قرار دارد. در اواخر اردیبهشت ماه فرصتی دست داد تا گشتی در منطقه رودبار الموت بزنم و از قلعه حسن صباح دیدن کنم. اگر چه هدف اصلی من از این سفر دیدن قلعه حسن صباح (خداوند الموت) بود ولی فکر می کنم که آنچه این سفر را برای من لذت بخش کرد سرسبزی منطقه در فصل بهار بود نه دیدن قلعه الموت و گمان نمی کنم که یک بار دیگر هوس دیدن قلعه الموت که نام دیگر آن «الملک لله» است به سرم بزند. دلیل این گفته ام را در زیر می نویسم:


یکی از مناظر منطقه در مسیر قلعه الموت

  از فرقه اسماعیلیه و پیشوای آن، حسن صباح و قدرت فرماندهی و سازماندهی سیاسی و نظامی او چیزهای زیادی شنیده بودم از جمله اینکه پیروان او آنچنان سرسپرده اش بودند که با اشاره او خود را از پرتگاهی که قلعه روی آن بنا شده بود به پایین پرتاب می کردند. او بنیانگزار نظامی بود که حدود دویست سال برپا بود و عاقبت طومار آنان به دست نیروهای هلاکوخان مغول در هم پیچیده شد. بنا بر نوشته های موجود در قلعه، او فرزند علی بن محمد بن جعفر بن حسین بن محمد بن صباح یمنی و از مردم کوفه بوده است.

  با بازدیدی که از قلعه حسن صباح کردم و آگاهی هایی که نصیبم شد احساس کردم که که نه از حسن صباح خوشم می آید نه از اسلاف و انساب او و نه از سیستم عقیدتی، سیاسی  و نظامی او و اعتقاد دارم که چه خوش شانس بودیم که هلاکو کمر به نابودی این سلسله بست و ایران را از شر او رهایی بخشید (البته هلاکو، خود نواده چنگیز و از دشمنان اشغالگر ایران بود ولی بر خلاف نیای خود منشاء خدمات بزرگی در ایران شد و بزرگترین خدمت او به ایران سرنگونی حکومت فاسد پانصد ساله عباسیان بود که به تشویق و راهنمایی ایرانیان صورت گرفت)

 
در این دو عکس روستای گازرخان و قلعه الموت که در کنار آن قرار دارد دیده می شوند

  فکرش را بکنید که اگر نظامی که حسن صباح بر پا کرد، قدرت می گرفت و در پهنه کشور ایران گسترش می یافت چه فاجعه ای رخ می داد. آنان که یاران وفادار خود را برای اثبات وفاداری، وادار به پرتاب خود از پرتگاه می کردند، در صورت قدرت گرفتن با دیگران چه می کردند؟ از آنجه دستگیرم شد می توان نتیجه گرفت که حسن صباح فرزند خانواده ای بوده که نسب یمنی داشته اند و از کوفه به قم و سپس به ری رفته اند و حسن صباح پس از آن به اصفهان رفته و سپس برای آموزش بیشتر به مصر رفته و در نهایت به ایران بازگشته و بیرق خود را بر فراز قلعه الموت بر افراشته است. او و خانواده اش همه اینها را به خاطر مخالفت با خلفای حاکم بر بغداد کرده اند و چون دیده بودند که ایرانیان سلطه اعراب را بر کشور خود بر نمی تابند و با آنان دشمنی می کنند، بساط یارگیری و کشتار و خون ریزی خود را در ایران گستردند و چه ساده دل بودند ایرانیانی که به خاطر آزردگی از سلطه اعراب، امید به او بستند و به گردش جمع شدند.

  اینهایی را که نوشتم نظرات شخصی من است و هیچ اصراری بر قبولاندن این باورها به دیگران ندارم. به مخالفان این نظرات نیز احترام می گذارم و نیازمند راهنمایی آنان هستم.

   
سنگ نوشته های ابتکاری سازمان میراث فرهنگی       ابتدای مسیر روستا به قلعه 
   
نوشته های روی این بنر ها آگاهی های خوبی به گردشگران می دهد
   
عکسهایی از مسیر روستا تا قلعه الموت