««کلار»»، دلیل زنده بودن!!
از دوران نوجوانی یعنی سالها پیش از آن که کوهنورد بشوم، با ««کلار»» آشنا بودم و به همین دلیل وقتی به کوهنوردی پرداختم، ««کلار»» یکی از اولین هدفهایم شد. دیدن باغ چیرو، چشمه چیرو، دریاچه بالای کوه و بوسیدن سنگ روی قله کارهایی شدند که احساس می کنم اگر یکی از آنها را انجام ندهم، تکلیفم را ناقص انجام داده ام. حالا دیگر صعود به ««کلار»» برای من یک تکلیف سالانه شده است. امسال نیز به «کلار» رفتم و شکر خدا تکلیفم را به طور کامل انجام دادم ولی بی تعارف این بار به من خیلی سخت گذشت زیرا از آخرین برنامه جدی من (صعود به سهند) ده ماه گذشته بود.
حالا دیگر «کلار» برای من معنای تازه ای پیدا کرده است: (صعود به «کلار» = دلیل زنده بودن) زیرا وقتی همه تکالیفم را در «کلار» انجام می دهم، احساس می کنم که هنوز زنده هستم.
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۵/۰۲ ساعت 1:40 توسط علی اکبر قلمی
|
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.