آموزش مدیریت (3) (10/6/87)
این درس از بسته آموزش مدیریت مخصوص مدیران شرکتها و ادارات بزرگ است که اصطلاحاً به مدیرکل و یا مدیرعامل شهرت دارند. این را گفتم که مدیران میانی و یا پایین دستی متوجه باشند که این بحث به درد آنها نمی خورد زیرا به کار بستن آن مستلزم داشتن قدرت و امکانات مالی و اجرایی بالا است که از عهده هر مدیری بر نمی آید. در چنین دستگاههایی یک مدیر به تنهایی نمی تواند کارها را اداره کند و باید چندین معاون و مدیر میانی و ... داشته باشید. در آموزش مدیریت شماره 1 گفته بودم که همیشه باید این طور نشان دهید که به قول معروف «منم و کس نیست» یعنی اینکه باید سر تمام سرجنبانان و افراد شایسته تر از خود را زیر آب کنید تا خطری متوجه شما نشود. ولی در دستگاههای بزرگ وضع فرق می کند. در اینگونه تشکیلات چارت (نمودار) سازمانی بزرگی وجود دارد و در آن پست های سازمانی معاونت و مدیریت و ... وجود دارد و شما نمی توانید آنها را بلاتصدی بگذارید. در اینجا خوب دقت کنید: اگر معتقد به شایسته سالاری باشید ( این اصطلاح شایسته سالاری را از اصلاح طلبان به عاریت گرفته ام) و به دنبال اشخاص کارآمد و با تجربه و دلسوز باشید که سخت در اشتباهید چون معمولاً این افراد انسانهایی قائم به ذات، با اعتماد به نفس، دارای عزت نفس و مؤدب هستند یعنی همان کسانی که از تیر غیب هم برای شما خطرناک تر هستند. هیچگاه فراموش نکنید که شما باید به دنبال شایسته ستیزی باشید (این اصطلاح هم ابداعی خودم است و منبعد هر جا به کار برده شود باید نقل قول از من شود!!) شما به آدمهایی نیاز دارید که بی اراده، سر سپرده، و بی ادب و بی چاک و دهن باشند. اینها هم مطیع منویات شما خواهند بود و هم مثل گرگ به جان زیردستان خواهند افتاد تا خیال شما از هر گونه اختلالی در مدیریتتان راحت باشد. اگر شما دارای ذره ای هوش و فراست باشید متوجه می شوید که چنین افرادی را باید از بین بی سواد ترین، بی استعداد ترین، خالی بند ترین و بی ادب ترین نفرات انتخاب کنید. لابد سؤال می کنید که مگر می شود به چنین آدمهایی پست داد؟ و خواهید گفت: هر کاری حسابی دارد و احراز هر پستی شرایطی دارد و نیاز به مدرک تحصیلی خاصی دارد. عجله نکنید. راه حل آن را هم به شما نشان می دهم. خوشبختانه اگر این افراد را درست و با شرایطی که ذکر کردم انتخاب کرده باشید از نظر حفظ ظاهر هیچ کم نمی آورند چون همان طور که گفتم خالی بندی یکی از شرایط کار است. در اینجا الباقی می ماند مدرک تحصیلی که آنها ندارند و استعداد گرفتن آن را هم نداشته اند (یکی از شرایط ما نداشتن این استعداد بود). امروزه گرفتن مدرک تحصیلی کار سختی نیست. لازم نیست که مدرک از یکی از مراکز آموزش عالی معتبر باشد حالا دیگر به غیر از وزارت علوم دهها مرکز آموزش عالی دیگر هم در اقصی نقاط کشور دارند مدرک تحصیلی می دهند (حتی در روستای حاج حسن آقا!!). خوشبختانه بنیه مالی اکثر آنها هم ضعیف است و کافی است شما برای بعضی از آنها به هزینه سازمان و یا شرکت خود یک کتابخانه و یا آزمایشگاه تجهیز کنید یا چند خانه سازمانی به آنها واگذار کنید و یا چند اتومبیل در اختیارشان بگذارید تا چند نفر از عوامل شما را برای تحصیل بپذیرند و بعد از چند سال هر کدام از آنها را با یک مدرک مهندسی و یا کارشناسی ارشد مثل یک دسته گل به شما تحویل دهند تا شما هم هر یک از آنها را چماقی کنید و بکوبید توی سر آدمهای شایسته و باسواد و کاربلدی که جلوی شما تعظیم نمی کنند. اگر هم تعداد عوامل شما زیاد باشند می توانید با آنها وارد مذاکره شوید تا برایشان دوره اختصاصی برگزار کنند. فقط یادتان باشد که بعد از هل دادن آنها به یک مرکز آموزش عالی یک ماشین با راننده هم در اختیار آنها قرار دهید چون ممکن است کلاسهای آنها در شهرهای اطراف باشد و برای رفت و آمد دچار زحمت شوند. در این صورت بعد چند سال خواهید دید که فوجی از مهندسین و کارشناسان ریز و درشت دور و بر شما دولا و راست می شوند. به این می گویند برنامه ریزی آموزشی میان مدت. در خاتمه بار دیگر روی یک نکته پافشاری می کنم که افراد مورد نظر شما برای این عمل راهبردی باید بسیار بی اراده و بی استعداد باشند و حتی توان قبول شدن درمثلاً دانشگاه آزاد شوشتر را هم نداشته باشند و باید با زور شما وارد دانشگاه شده باشند چون در غیر این صورت ممکن است بعد از چند سال پر رو شوند و برایتان شاخ و شانه بکشند که ما چنینیم و چنانیم و برای شما مثال بیاورند که در فلان سازمان فارغ التحصیلان هم دانشگاهی ما را روی سر می گذارند و حلوا حلوا می کنند و همه پستهای مدیریتی را به آنها می دهند.(از قضا راست می گویند. ما هم شاهدیم!!)
+ نوشته شده در ۱۳۸۷/۰۶/۱۱ ساعت 11:14 توسط علی اکبر قلمی
|