تحوّل سازمانی این بود؟
سال گذشته مطلبی زیر عنوان «تفکّر سازمانی» نوشتم و در آن خاطرات تلخ خودم را از هجوم مدیران وارداتی به سازمان نوشتم و شرح دادم که آنها چگونه برای توجیه حضور نا بجای خود اصطلاح شوم «تفکّر سازمانی» را ابداع کردند و آن را همچون چماقی بر سر نیروهای بومی سازمان کوبیدند. آنها در مقابل این اصطلاح، واژه «تحوّل سازمانی» را نیز بر سر زبانها انداختند و ادعا کردند که در نظر دارند پس از محو «تفکّر سازمانی» یک «تحوّل سازمانی» ایجاد کنند. اینک پس از گذشت یک سال، بسیار شادمانم که می بینم هر آنچه که در آن مطلب نوشته بودم به حقیقت پیوست زیرا با فاش شدن رسوایی هایی که در اواخر سال گذشته در سازمان آب و برق و شرکت برق منطقه ای روی داد، جای هیچ حرف و حدیثی باقی نماند.
امّا در یکی دو ماهه اخیر اتفاقات خنده داری افتاد. ماجرا از این قرار بود که آبرو باختگان آن ماجرا به تکاپو افتادند و کوشش کردند که با بازگشت خود بر سر کار وانمود کنند که همه چیز ناشی از یک سوء تفاهم بوده و هیچ اتفاقی نیفتاده و ... روزگار را می بینید؟ حالا دیگر باید گفت که این حضرات نه تنها آبرو و اعتبارشان را از دست داده اند بلکه عقلشان نیز از کف داده اند. اینها فکر می کنند که چه کسی را می توانند گول بزنند؟ همکاران شرکتی را؟ اقوام و دوستان و آشنایان را؟ و یا همه مردم شهر را؟
واقعیت این است که آنها حتی افراد خانواده خود را نیز نمی توانند گول بزنند. آخر وقتی که یکی از آنها ماشین های شخصی خود و فرزندانش را که زیر پای خودشان بودند، با سند سازی و به ظاهر به اجاره شرکت در آورده و بابت هر کدام ماهانه هشتصد هزار تومان پول می گرفته، چگونه می تواند این موضوع را در نظر خانواده خودش ماست مالی کند؟ و یا وقتی مدیرانی با یک شرکت تعمیراتی که نامش نیز بیانگر ماهیت کاری آن است و نشان می دهد که اصولاً تولید کننده نیست، قرارداد میلیاردی ساخت بوبین و تجهیزات برقی می بندند، آیا می توانند این فجایع را از نظر کارکنان شرکت پنهان کنند؟
آنچه را که من می نویسم همگان می دانند و ظاهراً فقط آن متّهمین هستند که خود را به نادانی زده اند و همچون کبک سرشان را زیر برف کرده اند و در صدد فریب افکار عمومی بر آمده اند. آنها به خیال خام خود با این کار مشت محکمی بر دهان یاوه گویانی همچون من زده اند!! آنها باید بدانند که همه می دانند آنچه را که باید بدانند و حتی اگر این رسوایی ها فاش نمی شد، باز هم چیزی تغییر نمی کرد و پیش از اینها همه چیز بر همه کس آشکار بود کما اینکه از نظر همچون منی که بیش از سه سال از این محیط دور هستم پنهان نبوده و نمانده است.
باید بگویم که هر کس به جای آنها بود یک روز دیگر نیز در این شهر و دیار نمی ماند. ولی این را نمی گویم. فقط یک چیز را می گویم و آن پرسشی است که از این حضرات و همچنین از مراد و پیشوای آنها و معمار «تحوّل سازمانی» آنها می کنم که همزمان با انتصاب هر کدام از این مدیران دو سطر در وصف آنها چنین می نوشت: نظر به توانمندی و تجارب ارزشمند و تعهد و تخصص و ...
بگذریم پرسش من این است: آیا منظور شما از آن «تحوّل سازمانی» مورد نظر این بود؟