در باره انتخابات
در انتخابات اخیر ریاست جمهوری دو چیز توجّه مرا جلب کرد. یکی شادمانی مردم از نتیجه انتخابات و دیگری خاطراتی که ذهن مرا به خود مشغول می دارد. البته این خاطرات به بیش از سی سال پیش بر می گردد یعنی زمانی که نسل فعّال جامعه امروز یا به دنیا نیامده بودند و یا چیزی از آن را به خاطر نمی آورد. خاطرات من به رفتار های آقای حسن روحانی رئیس جمهور منتخب فعلی در آن زمان و عکس العمل مردم در مقابل او مربوط می شود و به یاد آوردن آن خاطرات، رفتار امروز مردم را در نظرم جالب می نمایاند.
- نخستین باری که آقای روحانی را در تلویزیون دیدم در یک مناظره تلویزیونی با نمایندگان گروههای مخالف بود. در آن مناظره با شوخ طبعی و شیرین زبانی خاص خودش نام گروههای مخالف را اینگونه بیان می کرد: "گروههایی با نامهای پیشگام، پیشتاز، پیشرو و «پیش پیش» های دیگه ..." در آن زمان این خطاب تحقیر آمیز او مورد نفرت گروههای مخالف قرار گرفت ولی جالب است که هواداران همان گروههای مخالف اینک سنگ او را به سینه می زنند!!
- در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی که آقایان روحانی و مهندس بازرگان نماینده بودند، آقای بازرگان به شدت مورد آزار کلامی بعضی از نمایندگان و پاسداران محافظ او قرار داشت و به یاد دارم یک روز آقای بازرگان در نطق پیش از دستور از این رفتار آنان گلایه کرد و درخواست می کرد که با این رفتارها آن هم در محوطه مجلس، بر خورد شود. همین آقای روحانی با اعتراض نطق او را قطع کرد و گفت مسائل راهرو ها و آبدارخانه مجلس که نباید در صحن مجلس مطرح شوند. در آن روز هواداران ملی مذهبی از این رفتار او خیلی دلگیر شدند ولی اینک در ائتلاف هواداران او شرکت می کنند!!
- در زمانی که طرح عدم کفایت بنی صدر در مجلس مطرح بود و نمایندگان مخالف و موافق برای سخنرانی وقت گرفته بودند، در کمال شگفتی دیدیم که آقای روحانی در بین مخالفین این طرح ثبت نام کرده بود ولی وقتی که نوبت سخنرانی او شد مخالفت خود را اینگونه بیان کرد: " من مخالف این هستم که آقای بنی صدر به خاطر عدم کفایت سیاسی به چالش کشیده شود بلکه باید به عنوان خیانت به کشور با او برخورد شود!!" بنده خدا آقای هاشمی که در آن زمان رئیس مجلس بود هر چه تلاش کرد که مانع سخنرانی او شود و گفت که با این کار یک فرصت سخنرانی از مخالفین طرح گرفته می شود، حریف او نشد. حال جالب است که هواداران امثال بنی صدر در آن زمان اینک از انتخاب او ابراز شادمانی می کنند!!
علت این تغییر رویه بر هیچکس پوشیده نیست و همه می دانیم کسانی که در این ائتلاف شرکت کردند به این شکل می خواستند مخالفت خود را با وضع موجود اعلام کنند ولی چیزی که مایه تأسف است این است که چرا برای بیان ابراز مخالفت، نباید مجاری عملی و بی خطر وجود داشته باشد که مردم مجبور شوند این ریسک را بپذیرند و چهار سال آینده را در بیم و امید به سر ببرند؟ آیا در مملکت ما زمان اینقدر بی ارزش است که به این آسانی روی چهار سال از آن ریسک می کنیم؟ ای کاش بزرگتر های ما به فکر بیفتند و راههای دیگری برای ابراز مخالفت بگشایند تا دیگر اینگونه نشود.
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.