رفتار های غلط
ای مرده شوی این تفکر های غلط و زشتی را ببرد که کم کم در جامعه ما به صورت باور در
آمده اند. منظورم این است که در جامعه ما آن قدر که مردم مواظب گفتار های خودشان
هستند مواظب رفتارهایشان نیستند زیرا دیگران به گفتار های مردم توجه می کنند نه به
رفتار های آنان. بی مقدمه با ذکر چند مثال برویم سر اصل مطلب.
-
بار ها می بینیم که کاسب محله گرانفروشی می کند ولی هیچکس با او برخورد نمی کند ولی اگر کسی رک و پوست کنده به او بگوید آقای کاسب، آقای حبیب خدا، تو باید این جنس را این قدر بفروشی چرا گران می فروشی؟ همه به او چپ چپ نگاه می کنند و به هم می گویند که این آقا شرخر است و دنبال شر می گردد.
-
بار ها می بینیم که همسایه شما ماشینش را جلوی در پارکینگ شما پارک کرده و وقت شما را گرفته و به تذکرات شما نیز توجهی نمی کند ولی همین که با او جدی برخورد کردید علمای اخلاق زبان باز می کنند و می گویند که حرمت همسابه را نگاه نداشتی.
-
سر و صدای همسابه طبقه بالای شما تا نیمه شب، امان شما را می برد و هر شب این کار را تکرار می کند و اگر یک بار به او تذکر دهید و به گوشش نرفت بار دوم که تذکر دادید، می گویند فلانی حیا را خورده و شرف را قی کرده. اگر کارتان با آن همسایه بی ملاحظه بالا گرفت، این شما هستید که مورد ملامت قرار می گیرید و به شما خواهند گفت: آقا ملاحظه کن. هر روز چشمتان تو چشم هم می افتد.
-
در محیط کاری هزار جور روابط زشت و ناپسند و غیر اخلاقی می بینید ولی کسی جیک نمی زند و حتی ممکن است ببینید کسانی سعی می کنند خودشان را متصل به این روابط کنند ولی اگر کسی لب به انتقاد بگشاید و یا به مراجع ذیربط شکایت ببرد، می گویند فلانی خبر چین، زیراب زن و یا آدم فروش است.
گفتنی بسیار است. گوینده هم بسیار است منتها این گویندگان که به ظاهر خیلی شجاع نیز هستند و ممکن است سبیلی کلفت و سینه ای ستبر نیز داشته باشند، فقط در محافل خودمانی رجز خوانی می کنند و در مقابله با متعدی و ستمگر خفقان می گیرند تا مبادا آدم شرور و نا به هنجاری به حساب بیایند. همان طور که گفتم جامعه ما به حرفهای مردم عکس العمل نشان می دهد نه به رفتار های زشت و ناپسند. جامعه ما کسی را محترم و نجیب می شمارد که گوسفند وار ظلم ببیند و صدایش بالا نیاید.
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.