قلعه پرتغالی ها
جزیره هرمز
۲۰/۹/۹۲


نمایی از قلعه پرتغالی ها در جزیره هرمز

  تا پیش از آنکه به هرمزگان بروم از حضور پرتغالی ها در ایران چیز زیادی نمی دانستم. در کتاب های درسی تاریخ خوانده بودم که شاه عباس کبیر، پرتغالی ها را از بندر گمبرون بیرون رانده و به همین دلیل از آن پس نام بندر گمبرون به بندر عباس تغییر یافته است. هیچگاه ندانسته بودم که حضور پرتغالی ها نه تنها در بندر گمبرون بلکه در سراسر نوار ساحلی ایران از بندر چابهار تا بندر عباس گسترده بوده است. همچنین نمی دانستم که این حضور، بیش از یکصد سال تداوم داشته. پرتغالی ها در زمان اشغال سرزمین ما، در بنادر و جزایر مهم مانند چابهار، جاسک، بندرعباس، قشم، هرمز و ... قلعه هایی ساخته بودند. قلعۀ هرمز بزرگ ترین و مستحکم ترین قلعۀ پرتغالی ها در کرانه های جنوب ایران بوده زیرا که مرکز فرماندهی آنان در این قلعه قرار داشته است.

  قلعۀ هرمز در سال ۱۵۰۷ میلادی همزمان با پادشاهی شاه اسماعیل صفوی ساخته شده و کار ساخت آن سی سال به طول انجامیده است. این قلعه نسبت به قلاع دیگر امکاناتی بیشتر از قبیل آب انبار، کلیسا، تالار، سربازخانه، زندان و سیاهچال داشته. همه بخش های این قلعه با معماری و مهندسی ممتاز ساخته شده به گونه ای که ساختمان های آب انبار و کلیسای آن پس از گذشت پنج سده هنوز ایستایی و شکوه خود را از دست نداده اند.

  در قلعۀ پرتغالی ها برای نخستین بار دانستم که«سیاهچال» چه معنایی دارد. تا پیش از آن فکر می کردم که این واژه به معنای زندانی کوچک و تاریک است اما در این قلعه در کف اتاق هایی تو در تو و بدون پنجره و تاریک درهایی چوبی به من نشان دادند که در زیر آنها سیاهچال ها قرار داشتند. همچنین شنیدم که سالها پس از رفتن پرتغالی ها در این سیاهچال ها استخوان های نگون بختانی که در آنجا جان داده بودند یافته شده.

  در تاریخ بیستم آذرماه ۹۲ درسفری که به جزیره هرمز داشتم بازدیدی نیز از قلعۀ پرتغالی ها کردم. در این سفر دیدنی های بسیاری از جمله این قلعه توجّه مرا به خود جلب کردند ولی دیدار از قلعۀ جزیره هرمز بیش از دیگر جا ها بر من اثر گذاشت و مرا به اندیشه واداشت. با خود فکر کردم که چگونه پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی، کشور ایران که یکی از ابر قدرت های آن زمان بود، آنچنان در سراشیبی سقوط قرار گرفت که تا نهصد سال پس از آن نتوانست استقلال خود را باز یابد و جولانگاه اعراب جزیرة العرب، ترکان آسیای میانه، مغولان، تیموریان، عثمانیان و حتی اروپائیان شد. در این مدت، در اروپا دوران سیاه قرون وسطا رو به پایان نهاده و دوران نوزایی (رنسانس) آغاز شده بود. آنها به اسلحه آتشین مجهز شده بودند ولی ملّت نگون بخت ایران برای بازیافتن استقلال خود همچنان با شمشیر و تیر و کمان در نبردهایی نابرابر می جنگید. نتیجه آن شد که پرتغالی ها بتوانند از دور ترین نقطه اروپا، پس از گذر از اقبانوس های اطلس و هند و دور زدن قاره آفریقا، کرانه های جنوبی ایران را به تصرف خود در آورند و بر جان و مال و ناموس مردم حاکم شوند.

  بدون شک در آن زمان پرتغالی ها از سوی ایرانیان با آغوش باز پذیرفته نشده اند و آنها برای سلطه خود بر این سرزمین، خون های بسیاری از مردم بی دفاع را بر زمین ریخته اند. با دیدن سیاهچال ها در قلعه هرمز با خود اندیشیدم که مسلماً پرتغالی ها این سیاهچال ها برای تنبیه خدمه و سربازان متخلف خود نساخته بودند بلکه برای سر به نیست کردن ایرانیان بیچاره ای ساخته بودند که در برابر ستم آنان مقاومت می کردند. وجود خرابه های «قصر بی بی گل» در جزیره هرمز که متعلق به همسر ایرانی یکی از امرای پرتغالی بوده است نیز نمی تواند نشانگر عشقی آتشین میان یک زن ایرانی و یک سپاهی پرتغالی باشد بلکه حکایت از سلطه بیگانگان بر نوامیس ایرانیان دارد.

  شرح تفکّرات شخصی خودم را پایان می دهم تا خواننده این گزارش را بیش از این آزرده نسازم و شما را به دیدن عکس هایی که از قلعه گرفته ام فرا می خوانم. تا جایی که در توان داشتم کوشیده ام که با نشان دادن این عکس ها، این قلعه را بهتر بشناسانم.

علی اکبر قلمی - بهمن ماه ۱۳۹۲

    
   تابلوی راهنمای قلعه                 در ورودی قلعه                 نمایی از محوطه قلعه
   
                    عکس هایی از درون قلعه        زندان قلعه - در های سیاهچال ها
                                                          در کف زندان دیده می شوند
   
آب انبار             یکی از توپ های قلعه               گلوله های توپ
   
عکس هایی از کلیسای قلعه
 
دو عکس دیگر از محوطه قلعه