سالهاست که بحث انتقال آب بین حوزه ای مورد توجه بوده و در سالهای اخیر با شدت بیشتری مورد توجه قرار گرفته است. چه ساکنین استانهای مورد ستم و چه دلسوزان منابع ملی و محیط زیست، همه یکصدا مخالفت خودشان را با انتقال بین حوزه ای آب که ظاهراً هیچگاه پایانی ندارد اعلام می کنند و هیچکس نیست که در مخرب بودن این کار تردید داشته باشد ولی متولیان استانهای ذینفع، همچنان بر ادامه این کار ظالمانه پافشاری می کنند و به دنبال راهی می گردند که در برابر این انتقال های مخرب، افکار عمومی را توجیه کنند.

  هر کدام از رؤسای جمهور در زمان زمامداری خود نقشی در این انتقال ها داشته اند و در غفلت مردم ساکن در حوزه های آبریز رودخانه ها با مشکل چندانی روبرو نبوده اند تا اینکه آقای روحانی بر سر کار آمد. در این زمان آثار مخرب این انتقال ها نمایان شده بود و مردم نیز هشیار شده بودند. دیگر کار انتقال آب به آسانی گذشته نبود ولی آقای روحانی مانند همیشه با زیرکی و زرنگی خاص خودش وارد عمل شد و از سوراخ دعای تازه ای رونمایی کرد: «انتقال آب فقط برای مصرف شرب» تعجب من از این است که چرا کسی از این آقا راهکار عملی برای تضمین این ادعا را نمی خواهد. احتمالاً ایشان در نظر دارند «انتقال آب برای مصرف شرب» را به صورت بسته بندی و مظروف انجام دهند و روی ظروف آب بنویسند "فقط برای مصرف شرب" و اگر به منظور دیگری استفاده شود، با خاطی برخورد کنند!! والله به خدا حرمت این مردم بیش از اینهاست که تا این حد آنها را ساده لوح و نادان به حساب آوردند.

  ضرب المثلی در مملکت ما است که می گوید در این مملکت هیچکس بر سر جای خودش نیست و یا به عبارت خودمانی هیچکس کار خودش را بلد نیست. جسارت مرا ببخشید که گستاخی می کنم ولی باید بگویم که فعالان و لیدر های سیاسی ما نیز کار خودشان را بلد نیستند و در چند سال اخیر در انتخابات ها، به مردم بینوا همواره توصیه می کنند: به فلانی رأی دهید تا بهمانی انتخاب نشود!! و برای تأکید بیشتر این توصیه را "تَکرار" می کنند!! این کار چه معنایی می دهد؟ آیا این ابزار، ابزار بخردانه ای است؟ من که در سیاست تبحر چندانی ندارم ولی یکی برای من روشن کند: آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟ آیا این روش به ماکیاولیسم نزدیک نیست؟

   آیا برای انتخاب نشدن یک نفر باید هر کس دیگری را که صلاحیتش تأیید شده باشد انتخاب کنیم ولو آقای روحانی را که در رفتار های سیاسی گذشته اش حرکت های نازیبایی را شاهد بوده ایم؟ به دو مورد که در حافظه من به جا مانده اشاره می کنم:

1- در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، زمانی بود که مرحوم مهندس بازرگان در همه جا مورد اهانت قرار می گرفت. حتی در راهرو های مجلس. به یاد دارم که آن پیرمرد روزی پشت تریبون مجلس رفت و خطاب به رئیس مجلس گلایه کرد که لااقل در فضای مجلس با این اهانت ها برخورد کنید. حرف او منطقی بود و کسی نمی توانست او را سر جایش بنشاند. در این هنگام همین آقای روحانی نبوغ خود را در اینگونه موارد نشان داد و با یک تذکر آیین نامه ای فرمودند که تریبون مجلس جای مطرح کردن مسائلی که در راهرو ها و آبدارخانه مسجد رخ می دهد نیست و پیرمرد را سر جای خودش نشاند.

2- در سال 60 و زمانی که بحث رآی گیری برای تصویب عدم کفایت سیاسی بنی صدر در جریان بود طبق معمول چند نفر از نمایندگان برای ابراز مخالفت و چند نفر برای موافقت ثبت نام کرده بودند. برای همه جای تعجب بود که آقای روحانی در میان مخالفان بود. وقتی ایشان به پشت تریبون رفت همه منتظر بودند بدانند او با چه چیزی مخالف است. ایشان فرمودند من مخالف برکناری بنی صدر به دلیل عدم کفایت سیاسی هستم و ایشان باید به دلیل خیانت به مملکت برکنار شود! او با این ترفند می خواست یکی از سهمیه های مخالفان را کم کند و به سهمیه موافقان اضافه کند. با این حرکت حتی صدای مرحوم رفسنجانی که ریاست مجلس را بر عهده داشت نیز در آمد و با عصبانیت به او گفت که آقای روحانی این چه جور مخالفتی است؟ شما جای یک نفر از هواداران بنی صدر در مجلس را گرفته اید و در عمل با او مخالفت می کنید. چرا اجازه نمی دهید آنها از حق قانونی خود استفاده کنند؟

  آیا در این مملکت به جز من کس دیگری این رفتار ها و ملاحت های سیاسی آقای روحانی را به یاد نداشت که اینگونه در انتخابات از او حمایت کردند؟ در ورزش یک شعاری داریم با نام «بازی جوانمردانه» ای کاش در سیاست نیز شعار «سیاست جوانمردانه» را داشتیم. واقعاً نسل عجیبی هستیم و آیندگان از این عجایب در عجب خواهند ماند.