فرزندان کورش چه می کنند!؟
چند سالی است که جا به جا در مورد افتخارات گذشته ما، اخلاق پسندیده نیاکان ما و درایت و دادگری پادشاهان باستانی ما همچون کورش مطالبی می خوانیم و شگفتا که نویسندگان این مطالب از شدت افتخار سر به آسمان می سایند. اما وقتی پایمان را از خانه بیرون می گذاریم رفتار هایی از این فرزندان کورش می بینیم که احساس شرم می کنیم. در نظر دارم یک نمونه از آنها را که امروز از سر گذرانده ام بنویسم:
امروز برای انجام کاری به اداره دارایی در امانیه رفتم. خوشبختانه جای پارکی در خیابان پیدا کردم و ماشینم را پارک کردم و به دنبال کارم رفتم. کار من کمتر از نیم ساعت طول کشید ولی بیش از نیم ساعت معطل شدم تا بتوانم ماشینم را ازپارک خارج کنم زیرا یک نفر از اولاد ناخلف کورش ماشینش را به صورت دوبله به گونه ای در کنار ماشین من پارک کرده بود که نمی توانستم از پارک خارج شوم. خسته و درمانده شدم و ناچار به پلیس 110 تلفن زدم تا هم مشکل مرا حل کند و هم با راننده بی فرهنگ آن ماشن برخورد قانونی کند باشد که دیگر تکرار نکند. در تمام این مدت آقایی در کنار من بود و همزبان با من این کار زشت راننده آن ماشین را نکوهش می کرد تا مرا دلداری دهد. کمی بعد ماشین پلیس انتظامی آمد و صحنه را که دید به پلیس راهور بی سیم زد و گفت که بیایند و رسیدگی کنند. کمتر از یک دقیقه بعد دیدم همان آقایی که در این مدت در کنار من بود با یک نفر دیگر به سراغ من آمد و مژده داد که صاحب ماشین پیدا شد. صاحب ماشین آمد و پس از عذرخواهی ماشین را حرکت داد. اول فکر کردم کار او هم مثل من تمام شده و می خواهد برود ولی با کمال تعجب دیدم بعد از اینکه من رفتم ماشینش را به جای من پارک کرد!!
در اینجا بود که متوجه شدم آن مردی که در کنار من بود و مرا دلداری می داد، همراه صاحب ماشین بوده و در این مدت مراقب اوضاع بوده که مبادا اتفاق ناگواری بیفتد (مثلاً من به تلافی آن کار آسیبی به ماشینش نرسانم) و وقتی دید که عن قریب پلیس راهنمایی خواهد رسید و ماشین را جریمه خواهد کرد، به دوستش خبر داده که بیاید و ماشین را جابجا کند.
این کلاه بزرگی بود که هم میهنان پر افتخار من امروز بر سرم گذاشتند. کورش کجایی؟ بیا که دنیا عوض شده و باید به منشورت چند بند دیگر در مورد فرهنگ شهر نشینی و به خصوص رانندگی اضافه کنی.