امروز میخواهم حال و هوای وبلاگ را عوض کنم و کمی از فوتبال بنویسم و چه بهتر که از تیم ملی و بحث انتخاب مربی آن بنویسم که در چند ماهه گذشته نقل هر مجلس و محفلی بوده.
   انگیزه ام برای نوشتن این مطلب آرایش و طرز بازی خنده دار و نا امید کننده تیم ملی در برابر تیمهای بحرین و کویت بود. یادم هست که وقتی سرپرستی تیم فوتبال نوجوانان نیرو را داشتم می دیدم که پیش از شروع بازی وظایف هر بازیکن مشخص می شد. و برای انجام هر کاری شخصی تعیین می شد. مثلاً پرتاب اوت را در هر منطقه شخص به خصوصی انجام می داد. زننده ضربات پنالتی معلوم بود. زننده ضربات کاشته پشت هیجده قدم مشخص بود. ولی در تیم ملی علی دایی هر ضربه پشت هیجده قدم را که تعدادشان هم کم نبود یک نفر می زد. این دیگر بحث انتخاب نفرات و آرایش تیم نیست که بگوییم از اختیارات مربی است و به کسی مربوط نیست. این رعایت نکردن اصول اولیه فوتبال است. مطبوعات فوتبال نویس در القای نظرات نقش تعیین کننده ای دارند که این امری طبیعی است ولی متأسفانه به دلیل وجود باند بازی ها و روابط خاص اکثریت این نشریات آن چیزی را که القا می کنند نه تنها دلسوزانه نیست بلکه در جهت منافع عده ای خاص است که اثرات مخربی نیز داشته که همگان شاهد آن هستند و نتیجه ای که تیم ملی گرفته و در حال گرفتن است گوه این مطلب است. اگر نظرات صاحب نظران را جمع بندی کنیم به نتایج زیر می رسیم:
  1- به منظور ارتقای سطح فوتبال کشور باید از مربی خارجی استفاده کرد.
  2- آن مربی خارجی از کشور های اروپای شرقی و به خصوص کرووات نباشد (به قول نشریات فوتبال نویس ویچ نباشد)
  3- مربی انتخابی یکی از مربیان بزرگ جهان مثل کاپلو و کلینزمن و یا آنجلوتی باشند.
    در نظریه اول که مربی خارجی را توصیه می کنند شکی ندارم ولی با این نظر که مربی فوتبال ایران باید یکی از بزرگترین مربیان عالم باشد به دلایل زیر مخالفم:
  1- همانهایی که این پیشنهاد را می دهند می دانند که این کاری است نشدنی چون با معیارهای فرهنگی و مذهبی کشور ما کمتر کسی از این مربیان صاحب نام و خانواده آنها می توانند خود را با این شرایط وفق دهند و حضور در ایران را قبول نمی کنند. نمونه آنها هم خاویر کلمنته اسپانیایی بود.
  2- سطح فوتبال ما آنچنان بالا نیست که لازم باشد حتماً بهترین مربیان دنیا را به خدمت بگیریم. آوردن مربیان بزرگ خارجی به ایران مثل این است که مربیان لیگ برتری فوتبال خودمان را برای آموزش در مدارس فوتبال به کار بگیریم و یا اینکه برای تدریس ریاضی به فرزند دبستانی خود از یک استاد دانشگاه کمک بگیریم!!
  3- تحولات و پیشرفتهای ده پانزده سال اخیر فوتبال ایران مدیون فعالیت همان ویچ هایی است که حالا نشریات ورزشی ما آنها را به سخره می گیرند. یکی از همان ویچ ها بود که در تیم فولاد خوزستان چند سال روی عده ای بچه کار کرد و آن تیم قوی و آن بازیکنان ارزنده را به فوتبال ایران هدیه کرد. اگر آقای صفایی فراهانی بلازویچ را به ایران نمی آورد و از او حمایت نمی کرد امثال میرزاپور، رحمان رضایی، کعبی، مبعلی، کاملی و علوی در خواب هم نمی دیدند که روزی پیراهن تیم ملی را بپوشند و در فوتبال سنتی ما همچنان تیم ملی از بین قرمزها و آبی ها نصفانصف انتخاب می شد. در واقع او نه تنها مربی گری کرد بلکه مدیریت فوتبال را به ما یاد داد. همین چهار سال پیش را به یاد بیاورید که وقتی برانکو برای مدتی کوتاه کنار گذاشته شد ما در مسابقات مقدماتی جام جهانی در تهران به سوریه باختیم و با آمدن مجدد او به جام جهانی رفتیم.
  4- در شرایط فعلی که بهترین بازیکنان ما در تیمهای درجه دو اروپا نیمکت نشین هستند و حتی در بعضی مسابقات در نیمکت ذخیره ها هم جایی ندارند، نیاز ما را برا ی مربی گری تیم ملی همان ویچ ها تأمین می کنند و از سرمان هم زیادند. آنها آدمهای کم توقعی هستند که با همه شرایط اجتماعی و اقتصادی ما می سازند. نیازی به ولخرجی کردن و آوردن مربیان متکبر اسم و رسم دار نیست ولی در این شرایط غوغاسالاری که مطبوعات پیش آورده اند کسی جرأت نمی کند به مربیان شایسته و امتحان پس داده ای چون لوکا بوناچیچ فکر کند در حالی که در این شرایط او بهترین گزینه برای مربی گری تیم ملی بود که اماراتی ها به راحتی او را از چنگ ما خارج کردند و ما همچنان با غرور بیجا و تکبر به مسخره کردن ویچ ها مشغول هستیم.