«قسمت» یا «امور» 8/9/87
در این چند سالی که شرکت برق منطقه ای خوزستان تشکیل شده است اطلاعیه ها و نامه نگاریهای «قسمت ورزش» شرکت دارای یک ویژگی جالب است. نمی دانم به این نکته دقت کرده اید یا نه؟ بیشتر توضیح می دهم:
معمولاً در زیر مکاتبات اداری نام شخص امضا کننده همراه سمت سازمانی او نوشته می شود که این عنوان، سطح واحد تحت مسئولیت او را نیز نشان می دهد. رئیس قسمت ورزش شرکت ما که از دیرباز در رؤیای مدیریت بسر می برد از آغاز تصدی این سمت به هر دری زد بلکه بتواند سطح این «قسمت» را تا سطح «امور» بالا ببرد و مدیر شود تا هم به آرزوی دیرینه خود برسد و هم از همتای سازمان آب و برقی خود عقب نماند ولی تلاشهای او به نتیجه نرسید. او هم از پا ننشست و در این مدت چهار پنج ساله برای اینکه این شبهه را ایجاد نماید که سطح واحد تحت سرپرستی او همانند سازمان آب و برق، امور است، همواره در زیر نامه ها عنوان خود را «رئیس ورزش» می نویسد تا با ذهنیتی که که همکاران از زمان خدمت در سازمان دارند تصور کنند که او «مدیر امور ورزش» شرکت است. اگر گفته مرا باور ندارید به نامه های او رجوع کند. اگر دسترسی ندارید اطلاعیه های او را در تابلوی اعلانات می توانید ببینید با این همه من دو عکس از در ورودی این واحد و تابلوی اعلانات این قسمت برایتان می گذارم تا شاهدی بر گفتارهایم باشد. روی در ورودی شیشه ای این قسمت قبلاً با حروف چسبی نوشته شده بود: «قسمت ورزش برق منطقه ای خوزستان» که رئیس آن به دلایلی که گفتم کلمه «قسمت» آن را کنده است. با دیدن آن فکر می کنم همه چیز برایتان روشن می شود.
با خواندن این مطلب شاید بگویید که نوشتن این چیزها کار سبکی است و من نباید می نوشتم. ولی من می نویسم تا به مصداق ضرب المثل معروف (از کوزه همان برون تراود که در اوست) با شخصیت مسئولین شرکت ما بیشتر آشنا شوید و بدانید از نظر مدیریت شرکت چه کسانی شایستگی احراز مسئولیت را دارند. به خصوص این یکی که نور چشمی و مورد حمایت بعضی از آنها است. نمی دانم چه گناهی از ما کارکنان شرکت سر زده که مدیران ارشد شرکتمان ما را مستوجب این عقوبت دانسته اند و مقدرات ورزش شرکت ما را به دست چنین شخصی سپرده اند.


من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.