جزایر مصنوعی دبی
بارها تصاویری از جزیره های مصنوعی دبی را دیده بودم ولی به ابعاد این جزیره ها فکر نکرده بودم. تصور من این بود که اینها جزیره های کوچکی هستند که کنار ساحل برای زیبا سازی محیط ساخته شده اند تا اینکه این عکسها به دستم رسید و متوجه شدم که این جزایر چه شاهکارهایی هستند. در واقع یک شهری در دریا و شاید بتوان گفت یک «ونیز» مدرن هستند. به یاد آوردم که سالها پیش در زمان کودکی وقتی اتباع کشور های عربی (عمدتاً کویتی و اماراتی) را که می دیدیم برای گردش به ایران می آیند مردم به آنها به چشم مردمی تن پرور و مسرف و راحت طلب نگاه می کردند و اینطور تصور می کردند که اینها کسانی هستند که مثلاً وقتی چرخ ماشینشان پنچر می شود کل چرخ را عوض می کنند و یا وقتی گلگیر ماشینشان صدمه می بیند کل ماشین را به گورستان اتوموبیلها می اندازند و اینها را همه ناشی از نادانی و ندانستن طرز استفاده از دلارهای نفتی می دانستند و پیش بینی می کردند که بعد از اتمام ذخایر نفتی نسلهای بعدی آنها از گرسنگی خواهند مرد!!
در مورد عکسها لازم نیست توضیحی بدهم. عکسها گویای همه چیز هست. ولی یک سئوال برای من باقی می ماند که بعد از تمام شدن ذخایر نفتی، وضع ما چگونه خواهد شد؟ فکر نمی کنید که بدترین استفاده از دلار های نفتی را ما می کنیم؟ جالب است که غرور بیجایمان باعث شده که هنوز هم از زبان نیفتیم. جا به جا می شنویم که می گویند این کارها ولخرجی و اسراف است و این جاها مراکز لهو لعب و خوشگذرانی و فساد است!!










من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.