ادای دین به آقای حیدری 6/2/87
درآخرین روزهایی که وبلاگ قبلی را می نوشتم مطلبی در مورد آقای حیدری نوشته بودم که متأسفانه بلافاصله بعد از آن، هم ایشان به تهران منتقل شدند و هم من آن وبلاگ را به دلیل فیلتر شدن در شرکت تعطیل کردم. از ان موقع تا حالا این حرفها روی دلم مانده و بد جوری سنگینی می کند. بهتر دیدم تا خیلی دیر نشده ادای دین کنم و بدهی خودم را نسبت به ایشان تسویه کنم.
در آن زمان من از سیستم اداری شرکت خودمان انتقاداتی کرده بودم از جمله این که چرا در این سیستم اگرمدیر امور کارکنان بخواهد نسبت به یک کارمند غرض ورزی کند دستش همه جوره باز باشد و صدای کارمند به هیچ جا نرسد. به دنبال این کار اقداماتی بر علیه من صورت گرفت. عجیب تر از همه دستوراتی بود که همین آقای حیدری در مقام ریاست حراست بر علیه من داده بودند از جمله اینکه امکان دسترسی مرا به اینترنت سلب کنند!! و وبلاگ مرا در ISP شرکت فیلتر کنند. البته در اینجا من آقای حیدری را خیلی مقصر نمی دانم. احتمالاً آنهایی که این مطلب را به او اطلاع دادند درست او را توجیه نکردند. آن بنده خدا که از این چیزها اطلاعی نداشت. لابد آنها قضیه اینترنت و وبلاگ مرا جوری به او گفته بودند که وقتی متوجه شده من وبلاگ دارم این توهم برایش پیش آمده که من یک چیزی مثل چاقوی ضامن دار و یا نارنجک جنگی دارم!! و این بود که بلافاصله دستور داده بود که اینها را از دست من بگیرند.
از جمله اقدامات دیگر این حضرات طرح این موضوع در هیأت تخلفات اداری بود. این امری طبیعی بود که مدیر امور کارکنان از من به هیأت تخلفات اداری شکایت کند ولی آنچه برای من خیلی تعجب آور بود این بود که در آن پرونده آقای حیدری هم بر علیه من دادخواست داده بود آنهم نه نسبت به این موضوعی که در جریان بود بلکه نسبت به ماجرایی که دوسال پیش از آن بین من و رئیس قسمت ورزش شرکت اتفاق افتاده بود و به نفع من خاتمه یافته بود. (بنده که متوجه نشدم آقای گودرزی چه نسبتی با خانم شقایقی دارد.) ماجرا از این قرار بود که دو سال پیش تر از آن، رئیس قسمت ورزش شرکت تعدیاتی نسبت به من کرده بود و من از او به مراجع شرکت شکایت کرده بودم و آقای حیدری هم در مقام ریاست حراست از آن مطلع شده بود ولی دیگر قضیه را دنبال نکرده بود تا متوجه شود که در آن قضیه حق با من بوده و حالا بدون مطالعه وصرفاْ برای بیشتر کردن روغن داغ پرونده، این را هم به موارد شکایت از من اضافه کرده بود. لابد می پرسید چرا؟ بد نیست موضوع را کمی باز کنم: از آنجایی که که رئیس ورزش شرکت برق منطقه ای خوزستان در این چند ساله تمام هم و غم خود را صرف خدمت به مدیران شرکت و جلب رضایت آنها کرده این آقا را هم نمک گیر خودش کرده بود و او هم به دنبال فرصتی بود تا به خاطر جبران آن خوش خدمتی ها یک حالی به او بدهد. در نتیجه در اینجا فرصت را مغتنم شمرد و خودش را وارد معرکه کرد و چنین جوش و خروشی از خودش در کرد!! البته من می توانم نسبت به این کار او که مصداق عینی پرونده سازی و جعل اکاذیب به حساب می آید شاکی شوم ولی قصد ندارم بیش از این موضوع را کش دهم و همانطور که گفتم خواستم ادای دین کنم و از خجالت این آقا در بیایم. تا بعد چه پیش آید خدا می داند. والسلام.