غم این خفته چند 18/11/89
غم این خفته چند،
خواب در چشم ترم می شکند.
دیشب دوستی به من تلفن زد و ماجرایی را که دیروز از سر گذرانده بود برایم تعریف کرد. تقریباً همه کسانی که مرا می شناسند، او را نیز می شناسند. هم همنورد من بوده و هم وبلاگ نویس است. از ماجرایی که گفت خیلی ناراحت شدم و رعشه بر اندامم افتاد. خدا را گواه می گیرم که آن شب تا صبح خواب راحتی نداشتم. حاشیه نمی روم و می روم سر اصل مطلب. دنباله ...