بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

  غم از دست دادن عزیزان سخت است ولی «سعید باوی» یکی از عزیز ترین ها بود و غم از دست دادنش یکی از سخت ترین غمها. خدا می داند که هر جا و هر گاه که صحبتی از او می شد، من دقایقی چند از خوبی های آن جوان دوست داشتنی صحبت می کردم. دوست دارم در اینجا نیز با ذکر چند جمله به نیکی از او یاد کنم.

  دوازده سال پیش در زمانی که در امور انفورماتیک سازمان آب و برق خوزستان مسئولیت داشتم، برای اولین بار او را دیدم که برای ...         دنباله ...

ادامه نوشته

روزهای المپیکی لندن

این روزها اگر اخبار المپیک را از تلویزیون دنبال کنید این مطالب دستگیرتان می شود:

  •  وضعیت ترافیک لندن افتضاحه
  •  رانندگان تاکسی در لندن کارشان کساد شده.
  •  کاسبهای لندن فروش ندارند و از بیکاری پشه می پرانند
  •  لندن در تب بحران اقتصادی میسوزد
  •  جا به جای لندن تظاهرات و اعتراض و نارضایتیه

بابا یکباره بگین تو لندن عزای عمومی اعلام کنند!!

««کلار»»، دلیل زنده بودن!!

  از دوران نوجوانی یعنی سالها پیش از آن که کوهنورد بشوم، با ««کلار»» آشنا بودم و به همین دلیل وقتی به کوهنوردی پرداختم، ««کلار»» یکی از اولین هدفهایم شد. دیدن باغ چیرو، چشمه چیرو، دریاچه بالای کوه و بوسیدن سنگ روی قله کارهایی شدند که احساس می کنم اگر یکی از آنها را انجام ندهم، تکلیفم را ناقص انجام داده ام. حالا دیگر صعود به ««کلار»» برای من یک تکلیف سالانه شده است. امسال نیز به «کلار» رفتم و شکر خدا تکلیفم را به طور کامل انجام دادم ولی بی تعارف این بار به من خیلی سخت گذشت زیرا از آخرین برنامه جدی من (صعود به سهند) ده ماه گذشته بود.

  حالا دیگر «کلار» برای من معنای تازه ای پیدا کرده است: (صعود به «کلار» = دلیل زنده بودن) زیرا وقتی همه تکالیفم را در «کلار» انجام می دهم، احساس می کنم که هنوز زنده هستم.