معمای حل نشدنی
اوایل سال جاری بود که دیدم همکاران یک نسخه از روزنامه جام جم را دست به دست می گردانند و این مطلب را که تصویرش را برایتان اسکن کرده ام به یکدیگر نشان می دهند و می خندند. ابتدا از خندیدن آنها تعجب کردم ولی خوب که دقت کردم دیدم بحث روی عنوان دکترای این آقاست. یکی می گفت اشتباه چاپی است. یکی دیگه می گفت: خبرنگار روزنامه خواسته یک حالی به طرف بده. دیگری می گفت نخیر این کاملاً حساب شده است و... دنباله ...
نمی دانم حکایت آن «جاشو»ی شرور را شنیده اید یا نه؟ راستی یادم آمد که بعضی از خوانندگان این مطلب معنی «جاشو» را نمی دانند. توضیح می دهم: در دریانوردی یک اصطلاح هست به نام «جاشو» که به معنای کارگر غیر متخصص کشتی ها و لنج ها است. این کارگران زحمتکش در سلسله مراتب کارکنان کشتی، پایین ترین جایگاه را دارند.
یک دزد بانک بعد از اینکه موجودی بانک را با زور اسلحه تحویل گرفت، هنگام خروج از بانک به طرف مشتریان رفت واز یک نفر از آنها پرسید: تو دیدی که من بانک را زدم؟ مشتری در پاسخ گفت: بله من دیدم. دزد بلافاصله هفت تیر را روی شقیقه مشتری نگون بخت گذاشت و شلیک کرد. بعد رفت به سراغ یک زن و شوهر و از مرد پرسید: تو دیدی که من بانک را زدم؟ مرد در پاسخ گفت: نه من اصلاً چیزی ندیدم ولی خانمم همه چیز را دید!!
تا چندی پیش فکر می کردم ما ایرانیها همیشه خلق کننده خبر ها و تفسیرهای عجیب و غریب هستیم و جسارتاً فکر می کردم که اینها همه حرفهای «پای منقلی» هستند ولی یواش یواش وقتی پا به سن گذاشتم متوجه شدم که این حرفها اگر چه اول عجیب و غریب به نظر می رسند ولی بعداً بیشترشون درست از آب در میان ...
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.