نماد شهر اهواز  27/12/87

برای دیدن اندازه بزرگتر، روی عکس کلیک کنید  روز 24 آبان ماه امسال (87) در بلوار شرقی کارون قدم می زدم که این صحنه توجه مرا جلب کرد.  در ابتدای راه پله ای که به ایستگاه بلم ها منتهی می شود، جوانی نشسته بود و  روی یک برگ کاغذ تصویری از پل معلق کارون، این نماد پر آوازه شهر اهواز می کشید. معمولاً وقتی که از این بلوار می گذرم صحنه های زشت قلیان کشی جوانانی که با تنباکو های چندش آور "معسله" به جان ریه های خود می افتند، آزارم می دهد. به همین دلیل کار این جوان به دلم نشست. نامش را پرسیدم. "محسن حیدرشناس" بود. دانشجوی رشته معماری جهاد دانشگاهی.

یک راه حل  24/12/87

  روزی خانمی که خیلی نگران به نظر می رسید به مطب دکتر رفت و گفت: دکتر، من دچار یک مشکل بزرگ شده ام و جداً به کمک شما نیاز دارم! و در حالی که کودکی را که در آغوش داشت نشان می داد ادامه داد: این بچه من کمتر از یک سال دارد و من دوباره حامله شده ام. من نمی خواهم که فاصله سنی کودکانم این قدر کم باشد...       دنباله...

ادامه نوشته

کشت آسان گوجه!!  21/12/87

  پیرمردی در ایالت مینه سوتای آمریکا زندگی می کرد. او تصمیم داشت کشتزار گوجه خود را بیل بزند اما این کار برای او خیلی توان فرسا بود. تنها پسر او که در اینگونه مواقع به او کمک می کرد در زندان بود.پیرمرد نامه ای به پسرش نوشت و این موضوع را به این صورت به او یادآور شد: ...                                    دنباله...

ادامه نوشته

توضیح در مورد گفتار اخیر 17/12/87

  در این چند ماهه اخیر که وبلاگم را فعال تر کرده ام و فاصله بروزرسانی هایم را کمتر کرده ام، بیش از پیش مورد لطف دوستان قرار گرفته ام و در این امر، هر کدام به نوعی به من یاری می رسانند. بعضی ها با تشویق و بعضی ها با تهیه مطالب و بعضی هم با در اختیار گذاشتن سهمیه استفاده از اینترنت خود. که این آخری خیلی به من کمک کرده زیرا از حدود یک سال و نیم پیش و در زمان مدیریت مشعشع آقای صالحی و فرمانروایی مقتدرانه آقای حیدری بر حراست شرکت ...                             دنباله...

ادامه نوشته

گفت و گو از نوع  بهداشتی 17/12/87 (گفتاری از یکی از دوستان)

مردم: آیا آب آشامیدنی اهواز سالم است؟
آبفا: نه تنها سالم است بلکه در منطقه بهترین است.
بهداشت: از نظر ما مشکلی ندارد.
مردم: منظورشما از منطقه کجاست ؟
آبفا: جایی است که ما می دانیم.  ...                      دنباله...

ادامه نوشته

سخنی با مدیرعامل  12/12/87

  چندی پیش در مطلبی، تصدی مدیر عاملی شرکت را به آقای مهندس معین پور تبریک گفته بودم و نسبت به مخاطراتی که این گونه مناصب برای اعتبار و پیشینه آدمی دارد هشدار داده بودم. این هشدار را سربسته گفته بودم. گاهی اوقات وقتی که انسان در کوران انجام کاری قرار می گیرد، ممکن است متوجه روی دادن بعضی اتفاقات نشود. مثلاً ممکن است غافل شود ...               دنباله ...

ادامه نوشته

سخنی بر خلاف همیشه  5/12/87

  در مطالب پیشین خود که در مورد مسائل شرکتمان نوشته ام تقریباً همه اش انتقاد کرده ام و شاید عجیب به نظر برسد که روزی از یک مدیرعامل شرکت تعریف کنم. این بار می خواهم این کار را بکنم. اخیراً آقای مهندس معین پور به مدیرعاملی شرکت برق منطقه ای خوزستان منصوب شدند. ایشان در همه جا به حسن خلق و تواضع شهرت دارند و ...                          دنباله ...

ادامه نوشته

تو نیکی می کن و ...  4/12/87

  یکی بود، یکی نبود. پسرک فقیری بود که برای گذران زندگی در راه مدرسه، خانه به خانه دستفروشی می کرد. یک روز احساس کرد که خیلی گرسنه است و در جیبش بیش از یک سکه 10 سنتی ندارد. او تصمیم گرفت در اولین خانه را بزند و مقداری غذا درخواست کند ...                             دنباله ...

ادامه نوشته