سقوط ارزشها

  نزدیک به یک هفته است که این حرفها روی دلم مانده و هر کار که می کنم نمی توانم آنها را بر این لوح مجازی ننویسم. صحبت از سقوط ارزشهایی است که نیاکان ما برای نهادینه کردن آنها کوشیده اند. صحبت از هجوم سهمگین دروغ است که بزرگان ما آن را همتای خشکسالی و دشمن می دانستند و  ...      دنباله ...

ادامه نوشته

عکسهایی از آینده مدینه

   چندی پیش در هنگامی که زائرین خانه خدا در حال عزیمت به سفر حج بودند عکسهایی از مراسم حج در سال ۱۳۳۲ را در این وبلاگ عرضه کردم. این بار در هنگام بازگشت زائران عکسهایی از آینده شهر مدینه را به شما عرضه می کنم. این عکسها از ماکتهایی هستند که قرار است شهر مدینه در آینده به شکل آنها در آید.                                دنباله ...

ادامه نوشته

سردار سازندگی خوزستان

   شکر خدا در چند روز گذشته بارانهای نوید بخشی در شهر ما اهواز باریده و پس از دو سال خشکسالی، سرزندگی دوباره ای را در دیارمان شاهد هستیم. اما انگار که تقدیر این است که شهروندان اهوازی نباید هیچوقت آب خوش از گلویشان پایین برود و این بار آب گرفتگی خیابانها چنان بود که شیرینی این باران را به کام آنها تلخ کرد ...                        دنباله ...

ادامه نوشته

شایسته ستیزی

  امروز خیلی عصبانی هستم و این مطلب را در این حالت می نویسم. کاری که معمولاً نمی کنم و اصولاً نباید بکنم ولی چه کنم که اگر نکنم به قلبم آسیب می رسد. حکایت داستان همیشگی است. اینکه در محیط کاری ما کمتر کسی بر سر جای خودش است و در نتیجه کارها به هم ریخته است. حکایت این است که در این چند روزه ...                                             دنباله ...

ادامه نوشته

گزینش و حراست ما چه کار می کنند؟

   چندی پیش مطلبی نوشته بودم تحت عنوان «یک نمونه از تباهی». مطلب در مورد ریخت و پاشهای بعضی از تازه به دوران رسیده های شرکت بود. ماجرا از این قرار بود که در یک سال اخیر، در راستای دهن کجی بعضی از صاحب منصبان شرکت به کارکنان مظلوم و زحمتکش و تحمیل برخی افراد منفور به آنها، شخصی را که در تمامی سنوات خدمت خود جز تملق و تقلب و تباهی چیزی در پرونده خود به جای نگذاشته، به مدیریت خدمات منصوب کردند و ...                    دنباله ...

ادامه نوشته

گزینش وزارت نیرو چکار می کند؟

   همیشه وبلاگ نویسان این نگرانی را داشته اند که باید چه بنویسند تا خواندنی باشد، چه بنویسند که به تریج قبای کسی بر نخورد، چه بنویسند که برایشان پاپوش نسازند و ... اما فکرش را که می کنم می بینم که من در عالم وبلاگ نویسی چقدر خوش شانس هستم که در این شرکت شاغلم چون در محیط کار خود، از سالهای پیش تا کنون آنقدر چیز های جالب توجه دیده ام که با آن می توانم مثنوی هفتاد من بنویسم به طوری که هم خواندنی باشد و هم خلافی مرتکب نشوم چون هر چه می نویسم عین واقعیت است و برای آن مستنداتی نیز دارم ...          دنباله ...

ادامه نوشته