استر و مردخای کیانند؟ بخش یکم
از زمان جوانی هنگامی که به همدان می رفتم، وقتی که از میدان اصلی شهر وارد خیابان عباس آباد می شدم، در ابتدای آن خیابان ساختمان آرامگاهی توجه مرا جلب می کرد که متولیان آن یهودی بودند. شنیده بودم که آنجا آرامگاه «استر=Esther» همسر خشایار شاه و عموی او ... دنباله ...
دیروز از سه جهت برای من جالب و خاطره انگیز بود که یکی یکی در مورد هرکدام توضیح میدهم:
در این روزها نام وب سایت «ویکی لیکس» برای همه، نامی آشنا است. این سایت هر از گاهی با انتشار تعدادی اسناد، صدای عده ای را در می آورد. امروز در اخبار شنیدم که روزنامه های پاکستانی دست به کار عجیبی زده اند و اسنادی جعلی را منتشر کرده اند و آن را به ویکی لیکس منتسب کرده اند و با این کار وانمود کرده اند که آمریکاییان، دیپلماتهای هندی را مسخره کرده اند!! و بعد که گندش بالا آمده عذرخواهی کرده اند.
من علی اکبر قلمی هستم. شصت و اندی سال سن دارم و از هنگام تولد تا کنون در اهواز ساکن هستم. در سازمان آب و برق خوزستان و شرکت برق منطقه ای خوزستان شاغل بوده ام و از تاریخ 25/12/88 بازنشسته شدم. در این وبلاگ پندارها و نگرش های خود را در باره هر آنچه که در پیرامون خود می بینم به خصوص در مورد محل کارم که بهترین ساعتها از بهترین سالهای زندگیم در آن به هدر رفت و همچنین سرگذشت تلخ و شیرینی را که از سر گذرانده ام می نویسم. منظورم از محل کار که گاهی از آن با نام سازمان و یا شرکت یاد می کنم هر دو شرکتی هستند که در آنها کار کرده ام. در این میان ممکن است از کسانی که در پیدایش این خاطرات نقشی داشته اند نام ببرم و ایرادی در این کار نمی بینم چرا که نقش آفرینی آنان بخشی از زندگی من بوده است. تلاش می کنم که همچون نیاکان خود که راستی را یگانه راه و دروغ را بلایی همسان دشمن و خشکسالی می دانستند، راستی را پاس بدارم تا کسی را آزرده نکنم و در این راه از ایزد پاک یاری می جویم.